.....................



دلشکسته

اولین كسی كه عاشقش میشی دلتو میشكونه و میره . دومین كسی رو كه میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده كنی دلتو بدتر میشكنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی كه هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشكونی كه انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یكی دیگه.

 

با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نمیذاشتم
چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم
دم مرگ رسیدم اما به هوای تو نمردم
دارم از تو مینویسم که نگی دوستت ندارم
از تو که با یه نگاهت زیر و رو شد روزگارم
دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم دارم از تو مینویسم
موقع نوشتنا وقت اسم گذاشتنا
کسی رو جز تو نداشتم اسمی جز تو نمیذاشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
با تو چه زندگیهایی که تو رویاهام نداشتم
تک و تنها بودم اما تورو تنها نمیذاشتم
حتی من به آرزوهات تو رو آخر میرسوندم
میرسیدی تو من اما آرزو به دل میموندم
هی میخواستم که بگم که بدونی حالمو
اما ترس و دلهره خط میزد خیالمو
توی گفتن و نگفتن از چه روزهایی گذشتم
انقده رفتم و رفتم انقده رفتم و رفتم که هنوزم برنگشتم
من تموم قصه هام قصه توست
اگه غمگینه اون از غصه توست
اون از غصه توست
هر چی شعر عاشقونست من برای تو نوشتم
تو جهنم سوختم اما مینوشتم تو بهشتم
اگه عاشقونه گفتن عشق تو باعث شه
اگه مردم تو بدون چه کسی وارثه شه .

اون که رفته دیگه هیچ وقت نمی یاد

تا قیامت دل من گریه می خواد

چگونه فراموشت کنم تو را...

که از خرابه های هرزگی به قصر سپید عشق هدایتم کردی

و عاشقی بی قرار و یاری با وفا برای خویش ساختی

آهو بره ای شدی که دوستی گرگ را پذیرفتی

و برای اشکهای او شانه هایت را ارزانی داشتی

و با صداقت عاشه انه ات دلش را به درد آوردی

چگونه فراموشت کنم تو را.

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 24 فروردين 1391

و ساعت 20:4


عشق یعنی

 

تا حالا شده عاشق بشین؟؟؟

میدونین عشق چه رنگیه؟؟؟

میدونین عشقق چه مزه ای داره؟؟؟

میدونین عشق چه بویی داره؟؟؟

میدونین عاشق چه شکلیه؟؟؟

میدونین معشوق چه کار میکنه با قلب عاشق؟؟؟

مدونین قلب عاشق برای چی میزنه؟؟؟

میدونین قلب عاشق برای کی میزنه؟؟؟

میدونین ...؟؟؟

اگه جواب این همه سئوال رو میخواین! مطلب زیر رو بخونین...خیلی جالب و آموزندس...

وقتی

یه روز دیدی خودت اینجایی و دلت یه جای دیگه … بدون كه كار از كار گذشته و تو عاشق شدی

طوری میشه كه قلبت فقط و فقط واسه عشق می تپه ، چقدر قشنگه عاشق بودن و مثل شمع سوختن

همه چی با یک نگاه شروع میشه

این نگاه مثل نگاهای دیگه نست ، یه چیزی داره که اونای دیگه ندارن ...

محو زیبایی نگاهش میشی ، تا ابد تصویر نگاهش رو توی قلبت حبس می كنی ، نه اصلا می زاریش توی یه صندوق ، درش رو هم قفل می كنی تا كسی بهش دست نزنه.

حتی وقتی با عشقت روی یه سكو می شینی و واسه ساعتهای متمادی باهاش حرفی نمی زنی ، وقتی ازش دور میشی احساس می كنی قشنگترین گفتگوی عمرت رو با كسی داری از دست میدی.

می بینی كار دل رو؟

شب می آی كه بخوابی مگه فكرش می زاره؟! خلاصه بعد یه جنگ و

جدال طولانی با خودت چشات رو رو هم می زاری ولی همش از خواب میپری ...

از چیزی میترسی ...

صبح كه از خواب بیدار میشی نه می تونی چیزی بخوری نه می تونی كاری انجام بدی ، فقط و فقط اونه كه توی فكر و ذهنت قدم می زنه

به خودت می گی ای بابا از درس و زندگی افتادم ! آخه من چمه ؟

راه می افتی تو كوچه و خیابون هر جا كه میری هرچی كه می بینی فقط اونه ، گویا كه همه چی از بین رفته و فقط اون مونده

طوری بهش عادت می كنی كه اگه فقط یه روز نبینیش دنیا به آخر میرسه

وقتی با اونی مثل اینكه تو آسمونا سیر می كنی وقتی بهت نگاه می كنه گویا همه دنیا رو بهت میدن

گرچه عشق نه حرفی می زنه و نه نگاهی می كنه !

آخه خاصیت عشق همینه آدم رو عاشق می كنه و بعد ولش می كنه به امون خدا

وقتی باهاته همش سرش پائینه

تو دلت می گی تورو خدا فقط یه بار نیگام كن آخه دلم واسه اون چشای قشنگت یه ذره شده

دیگه از آن خودت نیستی

بدجوری بهش عادت كردی ! مگه نه ؟ یه روزی بهت میگه كه می خواد ببینتت

سراز پا نمی شناسی حتی نمیدونی چی كار كنی ...

فقط دلت شور میزنه آخه شب قبل خواب اونو دیدی...

خواب دیدی که همش از دستت فرار میکنه ...

هیچوقت براش گل رز قرمز نگرفتی ...چون بهت گفته بود همش دروغه تو هم نخواستی فکر کنه تو دروغ میگی آخه از دروغ متنفره ...

وقتی اون رو می بینی با لبخند بهش میگی خیلی خوشحالی که امروز میبینیش ...

ولی اون ...

سرش رو بلند می كنه و تو چشات زل میزنه و بهت میگه

اومدم بهت بگم ، بهتره فراموشم كنی !

دنیا رو سرت خراب میشه

همه چی رو ازت می گیرن همه خوشبختیهای دنیا رو

بهش می گی من … من … من

از جاش بلند میشه و خیلی آروم دستت رو میبوسه میذاره رو قلبش و بهت میگه خیلی دوستت دارم وبرای همیشه تركت می كنه

دیگه قلبت نمی تپه دیگه خون تو رگات جاری نمیشه

یه هویی صدای شكستن چیزی می آد

دلت می شكنه و تكه های شكستش روی زمین میریزه

دلت میخواد گریه کنی ولی یادت می افته بهش قول داده بودی که هیچوقت به خاطر اون گریه نمیکنی چون میگفت اگه یه قطره اشک از چشمای تو بیاد من خودم رو نمیبخشم ...

دلت میخواد بهش بگی چقدر بی رحمی که گریه رو ازم گرفتی ولی اصلا هیچ صدایی از گلوت در نمیاد

بهت میگه فهمیدی چی گفتم ؟با سر بهش میگی آره!...

وقتی ازش میپرسی چرا؟؟؟میگه چون دوستت دارم!

انگشتری رو که تو دستته در میاری آخه خیلی اونو دوست داره بهش میگی مال تو ...

ازت میگیره ولی دوباره تو انگشتت میکنه ...میگه فقط تو دست تو قشنگه...

بعد دستت رو محکم فشار میده و تو چشمات نگاه میکنه و...

بعد اون روز دیگه دلت نمیخواد چشمات رو باز نمی كنی

آخه اگه بازشون كنی باید دنیای بدون اون رو ببینی

تو دنیای بدون اون رو می خوای چی كار ؟

و برای همیشه یه دل شكسته باقی می مونی

دل شكسته ای كه تنها چاره دردش تویی...


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 24 فروردين 1391

و ساعت 19:55


زبان مشاور (تنها عشق واقعی است که می ماند

گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org 

برخلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت این است که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم، آن را تغذیه کنیم و مستمراً به آن رسیدگی نماییم.
چگونه عشق به مرور کمرنگ می شود یا از بین می رود؟

ما عاشق ایده آل ها و کمال ها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید معمولا انسان ها عاشق یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را با یک دختر یا یک پسر در اطراف خود منطبق می کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وامی دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارایه دهد و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود ببینیم، عشق ما رو به افول می رود. اما این که تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد، لذا عشق مافوق عقل است، یعنی این که باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما باشد، نه برعکس. یعنی عشق نباید مادون فکر باشد. عشقی که مادون باشد و از سطح پایین تری برخوردار باشد، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.

پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسوولیت های خود شانه خالی می کند، لذت های خود را محور قرار می دهد و هنوز "من" بودن محور فکری اوست. این گونه می شود که کسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفت هایی که ما به عشق می رسانیم، می توان به موارد زیر اشاره کرد:

• عدم انعطاف پذیری

عدم انعطاف پذیری نسبت به مسایلی که در زندگی با آن روبه رو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مکرراً انتقاد کنیم یا به آن اهانت کرده یا آن را مسخره کنیم.

کمال گرایی افراطی

ا
ز آن جا که در ناخودآگاه عاشق "خوبی مطلق"، "مثبت مطلق" و "کمال مطلق" شده ایم و خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی کرده ایم، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان می دهد و دچار مشکل می سازد. او هرگز نمی تواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را برآورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسان هاست و بدیهی است که نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.

عدم مهارت زندگی

مهارت های کافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارت های ارتباطی زندگی را کسب نکرده ایم، مقابله یا تنش ها و مشکلات را تجربه نکرده ایم، نحوه سازگاری با مسایل زندگی را نیاموخته ایم، همه و همه موجب ناکارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود. در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و قفس نامریی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم.

عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی
به وظایف خود در زندگی آگاهی ندایم یا مرزهای مسایل زندگی و مشکلات خانواده را رعایت نمی کنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل می کنیم. مشکلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان، فامیل، حتی همسایگان و... در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و قفس نامریی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم. مثلا به علایق او، دوستان وی، نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفکر و احساسش انتقاد کرده و او را در تنگنا قرار می دهیم و در نهایت آزادی را از او می گیریم.

مشکلات شخصیتی و انتظارات غیر واقع

ت
وقعات بی جایی به لحاظ مسایل شخصیتی خود، از همسرمان داریم، که برآورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یک نفر با اختلال شخصیت وسواسی، یاد نکته سنجی می کند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی که به همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشک و در قالب معیارهایی که تعیین کرده؛ حبس می کند و عرصه را بر او تنگ می نماید. یا کسی که اختلال شخصیت پارانویید دارد و بدبین است، با سوءظن ها و بدبینی هایی که آنها را در ذهن خود می بافد، همسرش را همیشه در نقش یک دشمن و جاسوس می بیند.

لذت طلبی و خودکامگی

ما باید در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور کنیم. وقتی که لذت های خود را که در خارج از خانواده است به صورت افراطی دنبال می کنیم و توجهی به خواست و میل خانواده نداریم، به مرور زندگی یک طرفه و بی روح می شود. زن و شوهر هر کدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند و لذت بردن از یکدیگر را درک نمی کنند. عشق عمیق تر از آن است که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسایل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می شود.

عدم مهارت های ارتباطی

نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان برقرار کنیم، حرف هم را نمی فهمیم. هر کدام به ظاهر منطقی صحبت می کنیم ولی نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم. توجه کافی به احساسات، خواسته ها و صحبت های یکدیگر نداریم. گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دریغ می کنیم. در رساندن حرف های خود به یکدیگر آنها را تحریف می کنیم یا آن قدر مبهم رفتار کرده یا صحبت می کنیم که دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارت های ارتباطی را نمی دانیم.


اگر گویند "لحظه ای است روییدن عشق..." پس این هم شاید درست باشد که "لحظه ای است مردن عشق". ولی عشق عمیق تر از آن است که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسایل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می شود.

آن چه که اکثرا افراد با هم اشتباه می گیرند؛ "هوس" و "عشق" است. "هوس"، میلی شدید برای پاسخ آنی به یک نیاز جسمانی و روانی است که به خود رنگ رمانتیک می گیرد و یک استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو می شود. هوس شامل آن چیزهایی از وجودتان است که شما نقشی در آن نداشته اید. فقط احساسی هست که در خود برای ارضا نیاز می بینید. اما "عشق"، دوام دارد و مهارت های زوجین به رشد آن کمک می کند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می کنند و بیشتر از آن که احساسی باشد، متشکل از احساس و منطق است.

عشق سنگین و به تدریج می آید، با زحمت و تلاش می ماند و هرگز نمی رود. و از همه مهم تر اینکه منحصر به فرد می ماند و هیچ کس و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 23 فروردين 1391

و ساعت 12:34


درد قلب شكسته

 

عشق یه خیاله که اگه روزی به واقعیت برسه تمام شیرینی خوشو از

دست میده...بر این باورم که عشق واقعا زیباست...

عشق وجود داره اما عشقـــــــــی واقعی هست كه به معشــــــوقش نرسه...

آری میخوام از قلبی بگم كه شكست و صداش خیلی وقته تو گوشم هست...هر كس خواست وارد شد و شكست و رفتـــــــــــــــــــــــــــــــــ.....

عشــــــــق برا رسیدن به معشوق زیباست نه برای رسیدن به هوس... شاید این آخرین پستی باشه كه از ته دلم مینویسم...نمیدونم شایدم یه روزی دوباره بنویسم...

میدونم همیشه باعث اذیت و آزار شما مهربونا شدم و همش از غم نوشتم... الان كه دارم این مطلبو مینویسم خیلی دلم گرفته و اشكام جاری شده...نمیدونم به كدامین گناه دلم صاف نمیشه....

اشك خیلی قشنگه میدونی چرا؟ وقتی كه دلت بشكنه و ببینی چقدر زیبا داری بار سفر به اون دنیا رو میبندی!!! وقتی خودتو داری آماده میكنی كه بری!!!وقتی دوست داشته باشی بری یه جایی كه فقط فریاد بزنی اما نتونی! خداروشكر خدا آسمون به این زیبایی رو آفرید كه گه گاهی یادش كنیم...

خیلی از خدا دور شدم چرا كه چشم بستم به این دنیا، دنیایی كه جز مادیات برا كسی چیز دیگه ای ارزش نداره...ما آدما خیلی بی معرفتیم میدونید چرا؟ چون خدا رو یادمون رفته ، چون همش سرمون رو به زمینه و چون یادمون میره به آسمون خدا نیگاه كنیم و بگیم خدایا نوكرتیم...خدایا شكرت....

خیلی دلم پره از دنیا و آدماش...كاش زودتر برم پیش خــــــداجـــــــون...كاش....

دوستان مهربون و با معرفت میخوام یه مدت آپ نكنم ولی میام مدام به وبم سر میزنم و جواب نظرات شما عزیزان رو میدم حتما!

البته اگه عمری باقی بود....

با من كه شكسته ام كمی راه بیا

بالی بگشا و گاه و بی گاه بیا

آزرده مشو بیا گناه از من بود

گفتم كه مقصرم تو كوتاه بیا

 

خــــــــدایـــــــــــــا: به كدامین جرم حكم صبر برای من صادر شد؟


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 19 فروردين 1391

و ساعت 20:9


نمی مانم... اما بی تو

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

تو دور می شوی...

من گام می زنم اما به تو نمی رسم!

خسته می شوم، زانو می زنم:

     بایـــــــــست!!!

بی خیال بی خیال عبور می کنی...

دستانم را دراز می کنم...

اما تو...

لای هجوم تنهایی های من محو می شوی...

و من می مانم و پاهایی که نای رفتن و ماندنشان توامان نیست...

نمی مانم

              اما بی تو... 

**************************************

شبیه شمع که خیلی نجیب میسوزد دلم برای تو گاهی عجیب میسوزد

دلم برای دل ساده ام که خواهد خورد دوباره مثل همیشه فریب، میسوزد


نشسته ای به امید که؟

گـُر بگیر ای عشق

همیشه آتش تو بی‌لهیب میسوزد

تو اشتباه نکردی

گناه آدم بود اگر هنوز بشر پای سیب میسوزد

من آشنای تو بودم ولی ندانستم غریبه ها دلشان هم ،غریب میسوزد

برای من فقط این دل ز عشق جا مانده است که با نگاه شما عن قریب میسوزد


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 17 فروردين 1391

و ساعت 17:3


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دار

گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم

برای برفی که آب می شود دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که دوست نداشته ام دوست می دارم



تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد و هیچ وقت نریخت

لبخندی که محو شد و هیچ گاه نشکفت دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال

به خاطر نابودی توهم و خیال دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به خاطربوی لاله های وحشی

به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان

برای بنفشیِ بنفشه ها دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که ندیده ام دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها

پرواز شیرین خاطره ها دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که نخواهم دید دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم

تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام ... دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام ... دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن ... دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم ... دوست می دارم ...


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 16 فروردين 1391

و ساعت 19:0


میروم

 

میروم

از من آزرده مشو،

ميروم از خانه ي تو،

قبل رفتن تو بدان عاشق و بي تقصيرم،

تو اگر خسته اي از دست دلم حرفي نيست،

امر كن تا كه بميرم به خدا مي ميرم...

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 11 فروردين 1391

و ساعت 16:46


باران

شب بود باران نمی بارید……….شکوفه لبخند نمی زد…………
اولین شب بود و پی اش هزار شب و پیشش هیچ شب…………..از آسمان برف می آمد و تو نگاهت را در کوله باری خواستنی گذاشتی و عزم رفتن کردی………
فاصله ی نگاه تو تنها به اندازه ی یک نت بود………نه یک پرده…….تنها نیم پرده………..دیگر اشک هایم هم برایت حرمت نداشت……………

وقتی نگاهت غمگین است قطره های پشت شیشه هم بغض می کنند…………نگاهت بی آواز است حتی باران هم شوقی برای بارش ندارد……..وقتی لبخندت ماتمکده ی چشم های بارانی ات می شود چکاوک حتی در باران هم می میرد……………وقتی نگاه زیبایت بی باران است دیگر آمدن بهار هم بهانه ای می شود برای فصل ها…………مگر میشود غریب باران غم نگاهت را ت…حمل کند و آن را به تنهایی به دوش بکشد؟ وقتی صدای نگاهت دیگر مرا صدا نمی کند………..دیگر هیچ بهانه ای برای لبخند نگاه من نیست………………بگذار حداقل غم غمگینی نگاه تو را به دوش باران بکشم……….می دانم نمی خواهی ولی بگذار سهیم غمگینی نگاهت باشم……………صدای نگاهم که برای غم چشمانت می گرید پیشکش نداشتن من در دل بی انتهایت…………….



نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 10 فروردين 1391

و ساعت 13:12


ساعت ها

ساعت ها به ساعت می نگرم
مسابقه گذاشته اند عقربه ها
هر چه غمت بیشتر باشد از سرعت خود می کاهند.

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 10 فروردين 1391

و ساعت 13:11


همیشه

 

لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود
من اسم این لحظه ها را ( همیشه ) گذاشته ام . . .



نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 9 فروردين 1391

و ساعت 22:7


غم عشق

 

غم که می‌آید در و دیوار ، شاعر می‌شود

 

در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود

 

می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی

 

خط‌کش و نقاله و پرگار ، شاعر می‌شود

 

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی ؟

 

حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

 

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم

 

از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

 

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت ؟

 

تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود !

 

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم

 

از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

 

 

عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی است خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال.عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سر می زند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می گیرد.





نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 7 فروردين 1391

و ساعت 21:5


.... یک کلمه

 

گم ات نکردم

گریه نکردم در نبودنت

به شهادت دیدن این حقیقت شب ها تو را در خوابم دیدم و حتی برای ورود به رویا یت

بالشم را پشت و رو نکردم

اگر دست می یافتم به حسرت دستانت پیشه می ساختم جستجوی تو را

نمی گویم بی تو بودن بسته است راه ها را

نه

یک بار نگاه کن به چشم هایم

کلمه ای بیش ننوشته

تاسف...............


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 7 فروردين 1391

و ساعت 21:2


کاش

 

 

 

 

 


 

 



 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:57


دلمان خوش یود

 

 

 

دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند،

 

آه چه زیبا ، و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند


دلمان خوش است به لذت های کوتاه ، به دروغ هایی که از راست بودن

 

قشنگترند،

 

به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود

 

با شاخه گلی دل می بندیم ، و با جمله ای دل می کنیم

 

دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک

 

دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی

 

و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم

 

و چه

 

ساده می شکنیم همه چیز را

 

 

 

دلم را هیچکس باورنداشت

 

هیچکس کاری به کارم نداشت

 

بنویسید بعد مرگم روی سنگ

 

با خطوطی نرمو زیباو قشنگ

 

انکه خوابیدست دراین گور

بودنش را هیچکس باورنداشت


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:54


بزرگترین قلب

دخترک با دقت تمام داشت بزرگترینقلب ممکن را با یک چوب روی ماسه ها ترسیم میکرد. شاید فکر میکرد که هر چه این قلب رابزرگتر درست کند یعنی اینکه بیشتر دوستش دارد! بعد از اینکه قلب ماسه ای اش کامل شدسعی کرد با دستهایش گوشه هایش را صیقل دهد تا صاف صاف بشود شاید میخواست موقعی که دریاآن را با خودش می برد این قلب ماسه ای جایی گیر نکند!از زاویه های مختلف به آن نگاهکرد شاید می خواست اینطوری آن را خوب خوب بشناسد و مطمئن بشود همان چیزی شده که دلشمیخواست!به قلب ماسه ای اش لبخندی زد و از روی شیطنت هم یک چشمک به قلب ماسه ای هدیهداد . دلش نیامد که یک تیر ماسه ای را به یک قلب ماسه ای شلیک کند!برای همین هم خیلیآرام چوبی را که در دستش بود مثل یک پیکان گذاشت روی قلب ماسه ای.حالا دیگر کامل شدهبود و فقط نیاز به مواظبت داشت . نشست پیش قلب ماسه ای و با دستش آن را نوازش کرد ودر سکوت به قلب ماسه ای قول داد که همیشه مواظبش باشد.برای اینکه باد قلبش را ندزددبا دستهایش یک دیوار شنی دور قلبش درست کرد.دلش می خواست

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


دفتر عشق که بسته شد



دفتر عشـــق كه بسته شـد   

دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم  

 

خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون  

 

به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم  

 

اونیكه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود  

 

بد جوری تو كارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  

 

برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت  

 

حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  

 

تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو  

 

بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد  زدم  

 

غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت  

 

بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم  

 

از تــــو گــــله نمیكنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  


بقیش در ادامه ی مطلب...


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


بارون قشنگ و نم نمه


پنجره های مه گرفته دلتنگی راکنار میزنم و به اسمان بارانی خیره میشوم  اه باران همان که تجلی

هزاران هزار خاطره در روز عشق است باران؛ من عاشق چک چک قطره های تو هستم من عاشق ان

هنگامم که من و معشوقم زیر تو دستدر دست هم خیس خیس شویم و در شرشر باران در کوچه پس

 کوچه های دلتنگی و انتظارقدم بزنیم هر جا رویم معشوقان را بینیم که در کنار دلداده خود از ان روز

احساسی غرق در شادیند

برای هم از عشق بگویم و از درددوری کنیم شکی نیست که ان روز ثانیه ها  زودتر از همیشه درگذرند

 ومیرویم و میرویم و میرویم

از ان کوه به این کوه از ان رودبه این رود و ما چنان در لذت باهم بودنیم که نمیبینم باران احساسیمان

کوله بارش را بست و خورشید تابانامد اری ان روز یک بار دیگر خاطره ای بانام روز بارانی در دفتر

خاطراتم حک شد

امروز برایتان تا در توان دارم ازباران و عشق دل انگیزش میگویم  به خاطر بسپار زندگی با عشق زیباست

  و بی عشق رویاست و در بهترین جمله زندگی بی عشق حصاری است که غم ها میله های ان

حصارند و تو گرفتار انی

 

من امروز و امشب کوله بار درد رامیبندم غرق در شگفتی باران میشوم میروم و پشت پنجره تنهایی ها

 

 آپلود عکس

 

 




نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


معشوق من

معشوق من دردی است نهفته در قلبم.درد دوریزهر تلخی بر چشمان منتظر نگاشته.درد دوری ناله

خروشان و برق اسای وجود دلدارت را احاطهکرده.امشب کنار ساحل؛ دل برموجهای دریا سپردم .ساحل

هم تشنه معشوقش بود تشنه دریا .او نزدیکدریا بود اما ناچار بود فقط محو تماشای او شود و منتظر

موج خروشان تا بیاید و ساحل را در آغوشبگیرد.معشوق من ساحل و دریا هر ثانیه محو تماشای همند

 اما همیشه و هر لحظه در انتظار آغوشی گرم و دلنشینند.

امشب انگار چنگ زدند بر دل بیتاب

امشب انگار زهر زدنند بر دل بیمار

.امشب انگار سخت گذشت بردل این یار

انتظار شنیدن نجوای دل انگیز کلامت رانمیدانی چقدر لذت بخش و طنین انداز تصور میکنم.

انتظار صدای پای تو را دارم تا مثل همیندریا ارام ارام نزد ساحل بیایی و بار دگر ساحل را در اغوش گرم

 خود بفشاری

انتظار دارم ثانیه ها در گذر باشند و منمحو تماشای چشمانت باشم و با دریایی از دلتنگی و باهزار هزار

 مهر و عاطفه به تو خیره شوم و عین دیوانه ها با دلی سرشار ازعشق بار دگر گویم دوستت دارم



نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


غم



دردها دسته شدند کلبه ای ساختند و نـــاماین کلبه تنگ و تاریک را غـــم نهادند

 

اشکها دریا شدند .دل را تنگ و بی تابکردند .هراسان شدند و جویبار خروشانی پدید اوردند

 

حال غـــم نه تنها از چهره پریشانم بیداداست بلکه از عمق وجودم آن را درک کرده و بدون درخواست او به

 

 استقبالش رفتم.

 



نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

 

در بهاری روشن ازامواج نور

 

در زمستانی غبارآلود و دور

 

یا خزانی خالی ازفریاد و شور

 

مرگ من روزی فرا خواهد رسید:

 

روزی از این تلخو شیرین روزها

 

روزی پوچ همچون روزهایدیگر

 

سایه ای از امروزها.دیروز ها!!!

 

دیدگانم همچون دالانهای تار

 

گونه های همچو مرمرهایسرد

 

ناگهان خوابی مراخواهد ربود

 

من تهی خواهم شداز فریاد درد

 




نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 4 فروردين 1391

و ساعت 21:33


دوستت دارم......

مرا صد بار از خود برانی دوستت دارم

به زندان خیانت هم کشانی دوستت دارم

چه سود از مهر ورزیدن چه حاصل از وفا کردن

مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم




نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 1 فروردين 1391

و ساعت 16:58


شعر عاشقانه

بمون با من بمون گفتم میمونم      گفتی با دل تنگی بخون گفتم میخونم

گفتم که مست و عاشقم دیوونه ی تو      هر شب خرابم گوشه ی میخونه ی تو

گفتی ببندم عهد رو با یاد تو بستم          تاج غرورم را به زیر پات شکستم

گفتی که باید عاشق و دیوونه باشم        چون ساغی هر شب می کش میخونه باشم

گفتی که باید خاطرم شرط  باشه            داغ خیال خسته ام خط تو باشه

گفتی که بر یاس تنت پیرهن بدوزم          چون شاپرک باشم که از عطرت بسوزم

گفتی که دستامو بگیرگفتم میگیرم          گفتی که از عشقم بمیر گفتم میمیرم

 

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 1 فروردين 1391

و ساعت 16:55


مطالب عشقی.......

پرسید به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دلم می خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هیچ کس. پرسید پس به خاطر چه زنده هستی؟ با اینکه دلم فریاد میزد "به خاطر تو" با یک بغض غمگین گفتم به خاطر هیچ چیز. ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالیکه اشک تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است

 

عشق را وارد کلام کنیم تا به هر عابری سلام کنیم و به هر چهره ای تبسم داشت ما به آن چهره احترام کنیم زندگی در سلام و پاسخ اوست عمر را صرف این پیام کنیم عابری شاید عاشقی باشد پس به هر عابری سلام کنیم

 

بسته ام در خم ابروی تو امید دراز/ان مبادا که کند دست طلب کوتاهم/بامن راه نشین خیزو سوی میکده آی/تادر آن حلقه ببینی که چه صاحب جاهم

 

چاه هم با من و تو بیگانه است نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش کند درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند گر شبی از سر غم آه کنی

 

قلب مثل دو تا اتاق دیوار به دیوار هست که یکی از اتاقها غم و دیگری شادی. می گن آرام بخند که تو اتاق بقلی غم را بیدار نکنی دن جای پات میان و میرن .

 

ثمره عمر آدمی یک نفس است و آن نفس از برای یک همنفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس از برای عمری بس است

 


انسان عاشق زیبایی نمی شود بلکه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست

 

پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست گر به سر حد جنونت ببرد عشق "عماد" بی وفائی و وفاداری جانانه یکیست

 

پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکیست حرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیست اینهمه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست هرکسی قصه شوقش به زبانی گوید چون نکو مینگرم حاصل افسانه یکیست این همه قصه ز سودای گرفتاران است ورنه از روز ازل دام یکی، دانه یکیست

 

اگر تمام شب برا ی از دست دادن خورشید گریه کنی لذت دیدن ستاره ها را هم از دست خواهی داد

 

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلند ترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند

 

 

 

زندگی مثل پیاز است که هر برگش را ورق بزنی اشکتو در می یاره


 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 1 فروردين 1391

و ساعت 16:42



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hasratdore ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه وبلاگه من را انتخاب کرده اید بی نهایت سپاسگزارم و ما رو در پر بیننده کردن وبلاگ راهنمایی کنی و اگر از مطالب من خوشتان نیومد بهم بگی تا عوضش کنم این وبلاگ حرف های دلمه خواستم یه جورای بهش بفهمونم که دوستش دارم اما منو باور نکرد و منو تنها گذاشت از خداوند متعال خواستارم هر جای دنیا باشه خوشبخت و در تمامی کاراش موفق باشه من هیچ وقت ناراحت نیستم شاید قسمت اینجوری بود من اینجا باشم اون اونجا




دلتنگی




عاشق تنها
کوه بی غم
كوه درد




تقدیم به تنها عشقم
گیربکس اتوماتیک
ابزار وبلاگ
غرب تهران
خرید لایسنس نود32
فروش
آیسان
ماشالله باختر
درمورد اقساط بندی مهریه
بزرگترین سایت عاشقانه|جوجو
تنهایی
شار رایگان
زینب
سمانه صمدی
بهار
همراهاول
آهنگ
عشق3
دل نوشته های پسرک تنها...
جمله های زیبا
ویکی ناز
دانلود فیلم
وبلاگ جدیدم
عشقولانه
آموزش زبان دات كام
سلنا گومز(selena gomez)
bekhatereshgam2
alone
قاطي پاتي
آتار من
http://1patog.ir/
زندگي بي تو معنا ندارد
ملودي ها
فزايش ترافيك و بازديد تاپ رنك
عشق ابدي ما
طلوع عشق
غريبه
شيدايي
پایگاه فرهنگی مذهبی علویون
سالي
عینک ریبن اصل
ترک سیگار
خرید شارژ ایرانسل
چت روم
عشق پاك يعني عشق من و تو
k-pop عشق من
ويلا
مشهد 2 رپ
باران
شرح من زندگي
ساکس و وی پی ان
عشقی
عشق یعنی سوختن شمع با پروانه
اس ام اس روز
كلوب مجازي فيستك
دختران دریا
آجی الناز
کلبه عشق
گل یاس
تکنوازنده عشق
انرژی درمانی
همه چیز در جوجیکا
عشق مرده
من آغوش تو را تمنا می کنم
عاشقانه هایتان شیرین
XoXo
dokhtaranedarya
سرزمین عشق
رویای خیس
خاطرات ما سه نفر
طلوع یک عشق
سایبرلند
عرضه محصولات طبیعی آرایشی و بهداشتی
خلوتگاه من
مر جعی برای سرگرمی شما
رویای خیس
امیر شیما
ss501story
عـــشق من چرا تنهایی
دلنوشته های تنهایی من
BEST MUSICS
دوباره زندگی
بلکــــــــــ� �ـــــلاو
بهانه های من
تنهام خیالت پیشمه
عاشقانه
الناز جیگری
وبلاگ عاشقانه
فرزانگان
زندگی عاشقانه
مترسکی تنها و غمگین
عشق غوغای عشق در دفتر عشق
تنهاترین
به روز باش
خودم
عنوانی ندارم چون اینجا همه چی درهمه
دختران آفتاب
گرافیک
کاسکو
به وبلاگ من خوش آمدید
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حسرت دوری و آدرس hasratdore.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 1031
بازدید کل : 378625
تعداد مطالب : 1008
تعداد نظرات : 361
تعداد آنلاین : 1



Alternative content