تــوی زمستــون زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .

تــوی زمستــون زنــگ بزنم بــدون هیــچ دلیــل . . .

بگــم :

چنــارای ولیعـصر منتظــرن با یــه عــالــمـــه بــرف،

بعــد با تردیــد بپرســم : میــای کــه؟

در جوابــم بدون مــکث بگه : یه جفــت دستکــش ☃ میـارم فقـط . . .

یه لنگــه من یه لنــگه تو...

سـر اینکه دستــای گره شــدمون تــوی

جیــب کــی باشـه بعـدا تصمــیم میگیریــم . . .(!)

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:40

رو ســاحل سرخ دلـت اســم کسي رو حک نکن

به اينکه من دوســت دارم حتي يه ذره شک نکن

بزار بـــهت گـفته باشـم که ماجراي ما و عشق

تقصير چشماي تو بود ‌‌‌، وگرنه ما کجا و عشق؟

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:39

میتونم تو لحظه

میتونم تو لحظه های بی کسی واسه تو مرحم تنهایی باشم

میتونم با یه بغل یاس سفید تو شبات عطر ترانه بپاشم

میتونم از آسمون قصه ها واسه تو صدتا ستاره بچینم

میتونم حتی اگه دلت نخواد واسه تو روزی هزار بار بمیرم

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:27

ضـبـط می کـنـم تـمــام

ضـبـط می کـنـم تـمــام حــرفــــ هـایـــت را . . . !!!

نـه بـــرای روزهــای بـی تـــو بـــودن،

صـــدایــت آنـقــدر آرامـــم مـی کـنـد کــه

یــادم مـی رود بـایــد نـفــس بـکشــم . . . !!!

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:27

دلـَــ م تنـــگ شــده ؛

براے عکــس هایـے که پـــــاره کردم و سوزاندمشـــان

بـــراے دفتر خاطراتـَــ م که مدت هاســت دیگر چیزے در آن نمى نویســم

حــــــــــتىٰ براے آدم هاے حســودے که دورو بـَـرَم میچرخیدند

بــراے بیخیالــــے و آرامشــے که دیگر مدت هاست نـــــدارمـش

براے کسے که این روزهـــا عجـــیب نبودنش را حس میکـــنم

خنده هایـے که دارم فــرامـــــوششـــــان میکـــــنم

و بـــــراے خــودم که حالا دیگـــر خیلے عوض شده ام !

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:26

فرستنده یه عاشق

دختر : شنیدم داری ازدواج میکنی . . . مبارکه ! خوشحال شدم شنیدم . . .

پسر : ممنون . . . انشالله قسمت شما !

دختر : می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام ؟!

پسر : چی می خوای ؟

دختر : اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو روش بذاری؟

پسر : چرا ؟! می خوای هر موقع که نگاش میکنم . . . صداش می کنم . . . درد بکشم ؟!

دختر : نه . . . !!

آخه دخترا عاشـــــــق باباهاشون می شن ..

می خوام بفهمی چقدر عاشـــــقت بودم . . . !

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:26

تــــــــــــــــو . . .

آر? با تـــوام !

تو?ــــــــــــــ? که نم?ــگـذار? آب تــو? دل عشــــ?ـقت تکان بخــورد . . .

تو?ـــــــــــــ? که بخاطــر قلــــــ?ـب کوچــک زنـانـه اش ،

درحضـور هـم جنـسانـش چــنان هـــوا?ــش را دار? ،

که دلـش را قـــــــــــرص م?کن? . . .

به رفتـار مـــــــــــــــــــــــــــــردانــه ات ادامه بده . . .

مـــــــــــــــــن جــا? معــشوقـه ات از تــــــــــــو مـمـنـونـم!

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:25

بـارون مـیـباره

بـارون مـیـباره و دوبـاره تــو رو پـیـشـم میـبـیـنـم

اشـک تــو چــشمـام حـلقـه مـیشـه دوبـاره تـنهـا مـیشـیـنـم

دیـگـه فـقـط آرزومــه بـارون بـباره رو تـنـم

رو سنگ قـبـرم بـنــویــس تـنهـاتـریـن تـنهـا مـنـم

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:25

هــر صــدا و هــر سـکـوتـي ، اونـو يـاد مــن مـيـاره

مـيشـکنـه بـغـض تــرانـم ، غــم رو گــونـه هـام مـيباره

از هــمـون نـگاه اول ، آرزوي آخــرم شــد

حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد

دلـمــو از قـلم انـداخــت ، اونـکه صـاحــب دلــــم بــود

مـنـو دوست داشــت ولي انـگار ، انـدازش يـه ذره کـم بـود

از هــمـون نـگاه اول ، آرزوي آخــرم شــد

حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:24

کـاش بـاورت نـشــود ،

کـه چـقــدر دوســتـت دارم . . . !

تـا تــمــام عـمــر آن را بـــه تــو ثـابــت کــنـم !

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:24

مـــرد از زن خيـــلي تنـــهاتره!

مـــرد از زن خيـــلي تنـــهاتره!

مـــــرد لاکـــ به ناخـوناش نميــزنه کهـ هـــر وقــت دلـــش يه جـوري شـد

دســتشو باز کنــه و ناخــوناشـو نــگاه کــنه و

تهــ دلــش از خـــودش خوشــش بيــاد!

مـــرد موهـــاش بلـــند نيـــست کهـ تــوي بي کَـســي کوتاهـــش کنــه و

اينجـــوري لــج کــنه با هـــم? دنيـــا!

مــــرد نميتـــونه وقتــي دلـــش گرفــت

زنــــگ بزنــه بهـ دوســتش و گريــه کنـــه و خـــالي شــه!

مــــرد حتـي دردهــاشو اشــک کهــ نــه،

يه اخـــمِ خشــن ميکــنه و ميچســـبونه به پيشــــونيش!

يه وقــتايي ، يه جاهـــايي ، به يــه کســايي بايـــد گفـــت :

"مــيــــــــــــ ـم ... مـــثلِ مـــــرد!"

نوشته شده توسط كوه درد در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:22

شاید یه کسی شبا برای

شاید یه کسی شبا برای اینکه خواب تورو ببینه

به خدا التماس می کنه!!

شاید یه کسی به محض دیدن تو دستاش یخ می کنه و

تپش قلبش مرتب بیشتر می شه!!!

مطمئن باش یه کسی شبا به خاطر تو؛

تو دریایی از اشک می خوابه!!!!

ولی تو اونو نمی بینی....

نوشته شده توسط کوه بی غم در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:21

هــر صــدا و هــر سـکـوتـي ، اونـو يـاد مــن مـيـاره

مـيشـکنـه بـغـض تــرانـم ، غــم رو گــونـه هـام مـيباره

از هــمـون نـگاه اول ، آرزوي آخــرم شــد

حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد

دلـمــو از قـلم انـداخــت ، اونـکه صـاحــب دلــــم بــود

مـنـو دوست داشــت ولي انـگار ، انـدازش يـه ذره کـم بـود

از هــمـون نـگاه اول ، آرزوي آخــرم شــد

حــس خــــوب داشـتـن اون ، عــاشـقـــونـه بـاورم شــد

نوشته شده توسط کوه بی غم در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:20

رســيـده اون لـحـظـه اي کـه ، بـايــد بــذارمــت بــرم

بـستـه ديگـه آروم بـگيـر ، گــريــه نـکـن پـشـت سـرم

اشـکاتـو پاک کـن مــاه مــن ، سـختـه ولـي دووم بيـار

مــن مـيـرم و تــو ميـمـوني ، مـيگـذره بـازم روزگار

گــريـه نکـن ، قـسمـت مــاســت ، سـهـم مـن و تـو هـميـنـه

قســم بـخــور کـه بـعـد مــن ، کـسي تــو قـلبـت نـشـينـه

حـرفي نــزن ، چـيـزي نگـو ، کـه بـغضـت آتـيـشـم زده

نگــو دل عـاشــــق مــن ، شـکستـنـو خــوب بلــده

چـشمـاتــو بـه جــاده نـدوز ، رفـتـن مــن هـميـشگيـسـت

هـميشـه مـــردن آخــره ، قـصـه ي تـلـخ زنــدگـيـست

نوشته شده توسط کوه بی غم در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:19

ايــن روزهـــا ،

بيشــتر از هــر زمــاني

دوسـت دارم خــودم باشــم !!

ديگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم

و نه هـــراس از دســت دادن را . . .

هرکـــس مـــرا ميـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد

دلــم هـــواي خـــودم را کـــرده اســت . . . ..

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:16

بلند ترین فریاد دنیا ,

اشکی است که بی صدا,

از گوشه ی چشم جاری میشود!

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:15

این جاده،

یه من می خواهد و یه تو...

یه جفت دست گره خورده به هم ....

آنهم از نوع کور!

دهن به دهن خاطره ها که میشوم...

برای تلافی شکل " تو "میشوند...

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:15

تو که نباشی

تو که نباشی باران نمی بارد ... ،

فقط بعضی وقت ها زمین و زمان خیس می شود ...

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:14

وقتی کسی را عاشق خودت میکنی . . .

در برابرش مدیونی . . .

در برابر اشکهایش . . .

شکستن غرورش . . .

لحلظه های شکستن در تنهایی . . .

و اگر یادت برود !!

در جایی دیگر سرنوشت به یادت خواهد اورد . . . !!

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:13

دلتــــــــــنگـــــــی ها

گاه از جنس اشــکند ....

و گاه از جنس بغــــــــض

گاه سکـــوت ميشوند و خاموش ميمـــــــانند

گاه هــق هـــق می شوند و می بارند

دلتنگــــی من برای تــــــــو اما

جنس غريبــــــــی دارد

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 31 فروردين 1393

و ساعت 17:11

روزها یکی پس از دیگری به پایان

می رسند …

و در پی روزها عمر من …

خسته نباشی سرنوشت ….!

می بینی ؟!

دست در دستان تو تمام راه را بیراهه رفتم

شنیدم کسی می گفت : چشمانت را ببند !

اعتماد کن … به قیمت تمام روزهای رفته

چشم هایم را بستم … اعتماد کردم …!

بهای سنگینی داشت اعتماد !

روزی …

چشمانم را باز کردم ؛ چیزی به نام ” عشق ”

در راه همپا شدن با تو به تاراج رفته بود !

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:11

خیلی لوسه...

خیلی لوسه...

منو دوست داره...

بعضی وقتا بد اخلاق میشه...

دوست داره توی بغلش باشم...

بچه بازی در میاره...

بعضی وقتا دنبال دعواست...

عاشق صورتیه...

دلش میخواد همیشه پیشش باشم...

دنبال یه کار خلافه که جریمه کنه...

اصلا کنجکاو نیست...

عاشق منه...

خیلی خاکیه...

بارونیه...

دلش خیلی کوچیکه...

به فکر همس...

عاشق خندشم...

دلمو دزدیده...

...

خیلی دووووووووووست دارم

تقدیم به تووووووووووووو

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:9

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟

گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی

مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .

گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .

گفتی : توآزادی مگر ؟‌

گفتم فراموشم مکن .

گفتی : تو در یادی مگر ؟

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:8

خدایا با من باش...

زنــدگــي هـيـچ گـاه بـه بـن بـسـتــــ نـمـيـرسـد

کــافـيـسـت چـشـم بـاز کـنـيـم

و راهـهـاي گـشـوده ي بـيـشـمـاري را فـرا روي خـود بـبـيـنـيـم .

خـدا کـه بـاشـد ،

هـرمـعـجـزه اي مـمـکـن مـيـگـردد .

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:8

وقتی گریه میکنی

وقتی گریه میکنی "زیباتر" می شوی

اما بخند

من به همین زیبا که "تر" نیست قانعم...

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:8

ܓܨ♥●٠·˙عاشقانه های اســریــن˙·٠•●♥ܓܨ

اقیانوس هم ک باشم بی تو "آرام" نیستم

باور کن....

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:7

ܓܨ♥●٠·˙عاشقانه های اســریــن˙·٠•●♥ܓܨ

بگو تا کجای جهان با منی؟

منی که تمام جهانم تویی....

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:6

♥●٠·˙عاشقانه های اســریــن˙·٠•●♥ܓܨ

به تو نیاز دارم

مث آدم به حوا

نه ........ نه

مث آدم به هوا....

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:6

ܓܨ♥●٠·˙عاشقانه های اســریــن˙·٠•●♥ܓܨ

تـــــمـــام زنـــاטּ ِ בنــیـــا

بـــراے مـــردانـــــے که בوســت בارنــــב

شـــال گـــرבטּ مـــے بــافــنـــב ...

جــــز مـَـــטּ !

که نشسته ام ایــنــ جـــای مجـــازی

و بــــراے " تــــــو "

شـــعــــر میـــبــــافـــــم !!

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:6

ای غـرور لــعنتی

دستــت را از روی دهـان این بـیـچاره بـردار

بـگذار فـریــاد کـند و بـگویـد : دوستت دارم

زمــانی از شـنیـدن ایـن جـمله

از خجـالت گـونه هایش سـرخ میشد

حـال چـرا اینقـدر بـی احسـاس شده

کـه صداهایم را بـه خودش نـمیگـیرد

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 30 فروردين 1393

و ساعت 19:5

دیگر آن مجنون سابق نیستم

آن بیابان گرد عاشق نیستم

اینک از اهل نسیم و سایه ام

با تب صحرا موافق نیستم

با سلامی با خیالی دل خوشم

در تکاپوی حقایق نیستم

بس کنید اصرار را، بی فایده ست

من برای عشق لایق نیستم

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:34

خدایا من دلم

خدایا من دلم را صابون زدم به عشق او …

ولی چرا چشمانم می سوزند ؟؟؟

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:33

وقتی دو نفر از هم جدا میشن

دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن

چون به قلب همدیگه زخم زدن!

نمیتونن دشمن همدیگه باشن؛ چون زمانی همو دوست داشتن

تنها میتونن آشنا ترین غریبه برای همدیگه باشن...!

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:29

گفتم تنها هستم

گفتی من هم

گفتم دوستت دارم

گفتی من هم

گفتم عاشقت هستم

گفتی من هم

گفتم میخواهم با تو باشم

گفتی من هم

گفتم تا همیشه؟

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:27

ته فنجان قهوه ام

ته فنجان قهوه ام

کف دستم

یا پیشانی ام را ببین!

چیزی نمی بینی؟

مثلا خطی

حرفی

یا چیزی که بتوان “تو” را

به “من” نسبت داد ؟!

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:27

حرف عشق ميشه

حرف عشق ميشه من ميرم. من سخت ازين حرفا دورم

منم يه روزي عاشقي کردم، از وقتي عاشق شدم اينجورم

دارو ندارم پاي عشقم رفت، چيزي نموند جز درد نامحدود

اين جاي خالي که تو سينم هست، قبلا يه روزي جاي قلبم بود

اين روزگار بد کرده با قلبم، کم بوده ازين زندگي سهم

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:24

امــان از خــنده اي که

امــان از خــنده اي که وســطــش بــغــض کــني

نــميگم تو دلمــي چــون تو دلــم پر از غــمه.

نــميگم توگلي چون عــمر گل خــيلي کــمه.

نــميگم توجونمي جــونم برات خــيلي کــمه.

فــقط مــيگم تو اونــي که مــثل تو خــيلي کــمه ...

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 29 فروردين 1393

و ساعت 16:23

اي كــــاش يــاد ميگرفتم

اگر در رابــطه اي "حــــرمتم " زير ســوال رفــت

براي هــميشه با آن رابــــطه خــداحافــظي کــنم

و به طــور احــمقانه اي منتــظر معجــزه نــمانم..

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 28 فروردين 1393

و ساعت 16:6

وقتي نميتوني فرياد بزني` ناله نکن!

وقتي نميتوني فرياد بزني` ناله نکن! خاموش باش

قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟؟

تو محکومي به زندگي کردن!!

تا شاهد << مرگ آرزوهايت >> باشي

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 28 فروردين 1393

و ساعت 16:5

تو که ميخواني

بدان که هنوز دوستت دارم

و بخاطر توست که هنوز مينويسم

روزي که جهان خواست بايستد

بگو به گونه اي از چرخش بماند

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 27 فروردين 1393

و ساعت 16:3

رفتي و نديدي که چه محشر کردم

با اشک تمام کوچه را تر کردم

ديشب که سکوت خانه دق مرگم کرد

وابستگي ام را به تو باور کردم . . .

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 26 فروردين 1393

و ساعت 16:2

درد تنهایی کشیدن

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!

و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم

خریده ام...

تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان

دیوانه

خود خواه

بی‌ احساس.......نمیفروشم

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 25 فروردين 1393

و ساعت 16:2

گاهی سکوت بهترین زبان برای سخن گفتن است.

بهتر از هر کلامی و بهتر هر منطقی

پس سکوت کن تا هرگز شرمنده وجدانت نباشی

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 24 فروردين 1393

و ساعت 16:1

به سلامتی اونایی که

به سلامتی اونایی که مدت هاست کسی بغلشون نکرده

، که مدت هاست کسی نبوسیدتشون

، به سلامتی کسی که مدت هاست کسی بهش نگفته "دوستت دارم

"، همه اونایی که دلشون واه یه ذره مهربونی تنگ شده،

همه اونایی که اونقدر دلشون نازک شده

که هر وقت میرن تو فکر چشاشون پر اشک میشه

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 23 فروردين 1393

و ساعت 18:29

زلیخا جان !!!

جان یوسفت راستش را بگو ،

به خدا چه گفتی که خودش

اینطور پا در میانی کرد ؟؟؟!!

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 23 فروردين 1393

و ساعت 18:27

وقتي ?تو?

وقتي ?تو? هوايم را داري هوا هم خوب ميشود

اصلا هواهم به هواي تو خوب ميشود

بودنت مهم است.......همين......

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 22 فروردين 1393

و ساعت 11:15

نميدانم چه رابطه اي است!!!

بين بودنت بارنگ ها!!!

دلتنگ تو که ميشوم زندگيم سياه ميشود!!!

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 22 فروردين 1393

و ساعت 11:15

خـــدايـا . . . !

گـاهــي تــو را بــزرگــ مي بـيـنـم و گاهـي کــوچـکــ ،

ايــن تــو نـيستي کـه بــزرگ مي شــوي و کـوچـک . . .

ايــن مـنـم کـه گاهـي نــزديـکــ مـي شـــوم و گاه دور . . . !!!

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 22 فروردين 1393

و ساعت 11:13

اجــازه هـسـت کـه عـشـقـتـو ، تــو کـوچــه هــا داد بــزنـم؟

رو پـشـت بــوم خـونـه هــا اسـمــتـو فـــریــاد بــزنـم؟

اجــازه هـسـت کـه هــر نـفـس تـــرانـه بـارونــت کـنـم؟

مــاه و سـتـاره رو بـازم فــدای چـشـمـونـت کـنـم؟

اجــازه هـسـت کـه خـنـده هـات قـلـبـمـو از جــا بـکـنـه؟

بـهـت بگـم عـاشقـتـم، دوسـت دارم یــه عـالــمــه

اجــازه هـسـت نـگاهـتـو ، تـو خــاطــرم قــاب بـکـنـم؟

چـشـمی کـه بـدخــواهـمـونــه ، بــه خـاطـرت خـــواب بــکـنم؟

اجــازه ، فــریـاد بــزنــم : تــو قـلبـمی تـا ابــد؟

بـدون اگـه رســوا بـشـم بــه خــاطــرت خــوبـه ، نـه بــد!

اجــازه هــست دریـا باشــم ، کــویــر رو پـیـمـونـه کـنم؟

تــو صـدف دلــم بـشی ، مـن تــو دلــت خــونـه کـنم؟

اجـــــــــــــازه هــــــســـــــــت؟؟

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 22 فروردين 1393

و ساعت 11:12

چرا فراموش نمیشی

چرا فراموش نمیشی چه جوری عاشقت شدم؟

عطر تنت همه جا هست حتی هوای بارونی

داری دیوونم میکنی چه جوری انقد آرومی؟

این عشق یک طرفه بود،راحت فراموشت شدم

این وسطم من سوختم چونکه من عاشقت بودم

گلایه هامو گفتمو من دیگه گریه ندارم...

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 21 فروردين 1393

و ساعت 11:10