.....................



چراغ چشم تو


تـــو کـیســــتی ، کـــه من اینگـــونه بـی تـــو بـی تـــابــم

شــــب از هجـــوم خـــیالــــت نـمـی بــرد خـوابــم

تـو چیسـتی ، کـه من از مـوج هر تبسـم تو

بسـان قایـق ، سـرگشتــه ، روی گــردابـم

تــو در کـدام سـحر ، بر کدام اسـب سـپید

تـــو را کــدام خـــدا

تـو از کـدام جــهان

تــو در کــدام کــرانـه ، تـو از کـــدام صــدف

تــو در کــدام چــمن ، هـمره کــدام نسـیم

تـو از کــدام ســبو

مـن از کـــجا ســـر راه تــو آمــدم نــاگــاه

چـه کـرد بـا دل من آن نـگاه شـیرین ، آه

مـدام پـیش نـگاهی ، مدام پـیش نـگـاه

کـدام نشاط دویده است از تو در تـن من

کـه ذره های وجـودم تـو را کـه می بینند

بــه رقــص مــی آیــند

ســــرود مــیخـوانــنــد

چـــه آرزوی محـــالـــی اســــت زیــــســـتن بـــا تـــو

مـــرا هـــمـین بــگــذارند یـــک ســـخن بــا تـو

بـه مـن بـگو کـه مـرا از دهــان شــیر بــگـیر

بـه من بـگو که بـرو در دهـان شـیر بـمیر

بـگو برو جـگر کـوه قـاف را بـشکاف

ســـــتـــاره هــــا را از آســـــمان بــــیـــار بـــــه زیـــــر

تـو را به هـر چــه تــو گــویی ، به دوســتی ســوگنـد

هــر آنــچـه خــواهــی از مـن بــخــواه ، صــبر مــخواه

کـــه صــــبر ، راه درازی بـــه مـــرگ پـیوســــته ســت


تـــو آرزوی بــلندی و دسـت من کــوتـاه

تــو دور دســـت امــیدی و پــــای مــن خســـته ســـت

هـــمه وجـــود تـــو مـــهر اســت و جـــان مـن محـــروم

چــراغ چشــم تـو سبزســت و راه من بســته اســـت

دوســــــتدارم عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 30 مرداد 1391

و ساعت 17:3


چه زیباست

 

 

 

 
چه زیباست بخاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای توسوختن ...

 

 

 

 
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تونرسیدن ...

 

 

 

 

 
ای کاش میدانستی بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست ...

 

 

 

 
دستانم تشنه ی دستان توست ...

 

 

 

 
شانه هایت تکیه گاه خستگیهایم ...

 

 

 

 
با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم

 

زیرا می دانم فردا بیش ازامروز دوستت خواهم داشت !


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 27 مرداد 1391

و ساعت 18:1


من تو را به دریا بخشیدم

 

من تو را به دریا بخشیدم به تلاطم های پر غرورش

به آسمان آبی به ابرهای سفیدش

به باران به قطره های زلالش

به بهار به شکوفه های نازش

به ماه به شبهای مهتابی اش

به غزل به واژه های عاشقانه اش

به آرزو به امید رسیدنش

من تو را

به دریا

به آسمان

به باران

به بهار

به ماه

 

به غزل

 

به آرزو بخشیدم تا ببخشند تو را به من تا همیشه
 
دوست دارم تا همیشه عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 24 مرداد 1391

و ساعت 22:40


عشق من

 

 

هیچی ندارم بریزم به پای تو

 

یه دل دارم

 

توی دلم تو رو دارم

 

تو دنیا تنها اینها رو دارم

 

اینها برام عزیزن

 

به هیچکسم نمیدم

 

اینهارو گفتم به تو

 

فکر نکنی فقیرم

بدون ، بدون اینها می میرم ....

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 24 مرداد 1391

و ساعت 17:18


جملات عاشقانه

 

 

 



 

 

روی آن شیشه ی تب دار تو را ها کردم ، اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم ، شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد ، شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم ، با سر انگشت کشیدم به دلش عکس زیبای تو را ، عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم .

 
 
امروز دیدمت خسته بودی ، اگه اشتباه نکنم دل شکسته بودی ، دوستم نداری می دونم ، حتما به دیگری دل بسته بودی !
 
اگر زیستن را دوست داشتم ، هرگز به هنگام به دنیا آمدن نمی گریستم !

 

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 22 مرداد 1391

و ساعت 21:39


دلتنگ و خسته

دلتنگ بودم و خسته

آمدم تا ماه نگاهت را

از پشت پنجره بچینم اما

پائیز حرفهایت به هوای شعرم خورد

و رعد یادت در واژه هایم پیچید

تمام خاطرات کز کرده از تو

خیس شدند!

چه بگویم وقتی دیوانه وار

سمت گلهایی که دارم از تو به آب می دهم

در حرکتم وآخرش نمی دانم

 به کدام نا کجا آباد می رسم؟

تازه لهجه شعرم بهاری شده بود

که تو آمدی...........

ونگذاشتی لابه لای برگها شکوفه کنم

حالا از بهار نشانی نیست

تنها یک برگ؛که مرا می برد تا رویائی

که تا به حال ندیده ام

واینکه به او که هیچوقت فکرش را هم نمی کردم

چقدر فکر کردم؟؟!

و هنوز دلتنگم....


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 22 مرداد 1391

و ساعت 21:37


گذشتن

همیشه با بدست آوردن اون کسی که دوستش داری نمی تونی صاحبش بشی ، گاهی وقتا لازم هست که ازش بگذری تا بتونی صاحبش بشی
همه ما با اراده به دنیا می آییم با حیرت زندگی میکنیم و با حسرت میمیریم این است مفهوم زندگی کردن
پس هرگز به خاطر غمهایت گریه مکن و مگذار این زمین پست شنونده آوای غمگین دلت باشد
افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد...برای آنچه از دست رفته آه می کشیم


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 22 مرداد 1391

و ساعت 21:33


چشمهایت

آهستـــــــــه

فتــــح کرده ای

با چشمهایت

هرچـــه داشته ام را

حالا

تمام جهــــــان من

مستعمره ی توست



نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 21 مرداد 1391

و ساعت 17:38


چشم های بسته


چشـــم های بســـته ی تـــورو ، بــا بــوســـه بــازش می کنـــم

قــلــب شــکســته ی تــورو ، خـودم نــوازش می کـنــم

نمی زارم تنگ غروب ، دلت بگیره از کسی

تــا وقــتی من کنــارتـم ، بـه هــر چــی می خــوای می رســـی

خودم بغل می گیرمت ، پر می شم از عطر تنت

کاشکی تو هم بفهمی که ، می میرم از نبودنت

خــودم بــه جــای تــو شـــب هــا ، بــهونـه هــات و می شـــمرم

جای تو گریه می کنم ، جای تو غصه می خورم

هرچی که دوست داری بگو ، حرف های قلبت رو بزن

دل خــــوشـــی هــــات مــــــال خـــودت ، درد دلـــــت بـــــرای من

من واسه ی داشتن تو، قید یه دنیا رو زدم

کاشکی ازم چیزی بخوای ، تا به تو دنیام و بدم

هــــر چـــی کـــه دوســــــــت داری بـگـــو ، حــرفای قلــــب و بــــزن

من واسه ی داشتن تو ، قید یه دنیا رو زدم

دوســــــــــــــــــــــــــــــــتـــدارم عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق خـــــــــــــــــــــــــــــــودم


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 21 مرداد 1391

و ساعت 17:32


قسمت

 

مثل اون لب های بسته که دیگه حرفی ندارم

مثل این دست های بی جون که به هم پناه میارن

مثل اون خاطره ای که تو نگاه آینه مرده

مثل اون ترانه ای تورو یاد من آورده

خسته ام خسته ی خسته

خسته از ندیدن تو

چرا قسمتم نمی شه لحظه رسیدن تو

مثل قطره های بارون که تو چنگ ابر اسیرن

یا شقایق های تشنه که بدون آب می میرن

یا مث روزهای برفی که تن آفتاب و می خوان

مثل خاطرات کهنه  که به یاد تو نم یاد

خسته ام خسته ی خسته

 

خسته از ندیدن تو

چرا قسمتم نمی شه لحظه رسیدن تو


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 19 مرداد 1391

و ساعت 21:41


ساحل عشق


لب دریا توی ساحل به یاد تو نشستم

روی شن ها روی ماسه اسمتو من مینوشتم

تورو من با خود میدیدم روی اون موج های آبی

کنارت نشسته بودم اما آروم با یه آهی

لب دریا توی ساحل تو نبودی در کنارم

روی شن ها روی ماسه کشیدم به قلب خسته

قلبی با آه ولی آروم     نشسته در انتظارت

تو نیستی اما لب دریا میشینم در انتظارت

 

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

 

چه رازی در این جمله است

دوستت دارم

که هرکه می گوید عاشق تر میشود

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...

و هرکه می شنود بی تفاوت تر...


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 18 مرداد 1391

و ساعت 23:39


احساس من


 

ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت

یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد

از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی

یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد

مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود

یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد

یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 18 مرداد 1391

و ساعت 23:33


مردان از مریخ می‌آیند و زنان از ونوس

 

دستم را بگیری و زیر گوشم زمزمه کنی

که پشتِ خواب های نا آرامِ تو

 

چیزی بیش از نگرانی‌هایِ زنانه نیست

دستت را بگیرم و زیر گوشت زمزمه کنم

که پشتِ نگرانی‌هایِ زنانه ی من

مردی ایستاده

 

که دیوانه وار دوستش دارم

 

...

من هم معتقدم که مردان از مریخ می‌آیند و زنان از ونوس




نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 15 مرداد 1391

و ساعت 8:37


افســانــه ی عشــق


شیوه ی دلبری و ناز ، اگر سوخت مرا

غمزه ی چشم سیاه تو بیاموخت مرا

صف مژگان همه آراستی از جانب دل

خم ابروی کمان تو سپر دوخت مرا

سر فرو برده چو شمعی به گریبان بودم

شعله ی سرکش عشق تو بر افروخت مرا

من که پر میزد از آهم ، غم هستی به فلک

آهی از سینه برآوردی و پر سوخت مرا

خط و خال و خط و ابروی تو ای مونس جان

ز تماشای جهان ، راه نظر دوخت مرا

دل غم دیده به سرپنجه ی سیمین تو بود

لب لعل تو غزلهای تر آموخت مرا

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 14 مرداد 1391

و ساعت 12:3


نهایت عشق


گاه تو ، ساعتهاست که خیره شده ام به چشمان تو

حرفی ندارم جز اینکه با نگاهم ابراز کنم عشقم را به تو

تویی که برایم به معنای بهترینی ، تویی که از همه کس برایم عزیزترینی

قلب پاک تو را ، این دستان مهربان تو را که دارم

از همه چیز و همه کس بی نیازم

همه آمدند و رفتند ، تو آمدی و برای همیشه در دلم نشستی

عهد عشق را با رمز وفاداری در قلبم بستی

میدانم که قدرم را میدانی ، هیچگاه پا بر روی دلم نمیگذاری

وقتی در کنارت هستم ، سکوتت نیز برایم زیباست

بودنت در زندگی ام بهترین هدیه از سوی خداست

نگاه تو ، دل زده ام به دریای چشمانت

بیشتر نگاهت میکنم تا پی ببرم به راز آن قلب مهربانت

در میان میگیرم تو را ، یا تو را میخواهم از خدا ، یا تو را

در میان اینهمه خاطره هایم ، با تو زیباترین روزها را داشته ام

در میان این روزها ، در کنار تو بهترین لحظه ها را داشته ام

او که از عشق چیزی نمیداند ، چه میداند من چه میگویم

تو که عشق من هستی میفهمی که من از چه احساسی میگویم

من که عاشقت هستم میدانم که تو بهترین عشق روی زمینی

خیالت راحت ، تا ابد خودم و خودت ، هر چه سهم من باشد نیز برای خودت

سهم من از بودنت ، عشقیست که مرا با خودش 

به جایی برده که خط پایان عاشقیست

جایی که به نهایت عشق رسیده ام

جایی که با تمام وجود احساس میکنم به تو رسیده ام

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 14 مرداد 1391

و ساعت 11:50


عاشقی آدم های ساده


می دانی ..؟

آدم های ِ ساده

ساده هم عاشق می شوند

ساده صبوری می کنند

ساده عشق می وَرزَند

ساده می مانند

اما سَخت دِل می کنند

آن وقت که دل ِ می کنند

جان می دَهند

آدم های ِ ساده . . .


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 13 مرداد 1391

و ساعت 16:24


ما دوتا

ما دوتا با هم بودیم

توخنده ها تو شادی ها

توی غم و تو غصه ها

کنار هم شاد بودیم

هیچکی نبود همتای ما

من با تو زنده بودم

برای تو می جنگیدم

اگه یه روزی نبودی

بدون تو میرنجیدم

لحظه شماریهام برای دیدنت

برای لحظه ی خندیدنت

برای دیدن چشات

برای رنگ اون موهات

آخه تو ماله من بودی

چی شد یه هو خسته شدی

دور شدی

مثل یه پنجره بسته شدی

رفتی و من تنها شدم

بدون تو مرده شدم

آب شدم

خاک شدم

اشکی غلتید به روی گونه ام

از زندگی ام خسته ام

برای پرواز آماده ام

چشام خیس دفترم خیس

دگر وقتی برای ماندن نیست

حال نه جای دلتنگیست

بی صدا باید خفت

باید مرد

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 13 مرداد 1391

و ساعت 16:12


برگرد

 

من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم

 

 

ای بهار زندگی ام

اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست

 

 اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد

 برگرد

 باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را

 باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا

 

باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده

 

 بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم

 

 بدان که قلب من هم شکسته

بدان که روحم ازهمه دردها خشته شده

 

 این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد

 

 بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام

دوستت دارم عشق من


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 12 مرداد 1391

و ساعت 12:40


ملاقات عاشقانه

آموزش ملاقات عاشقانه

+ بهشتي به نام ماه عسل
+ يك شب در شهر
+ فقط براي متأهل ها
+ گفتگويي در حالي كه سرتان بر روي بالش است .
+ يك روز براي هميشه
+ بليط ها
+ شگفتي هاي خارج از خانه
+ جشنواره
+ شام دو نفره
+ ملاقاتهاي داخل خانه
+ فراگيري و عاشق شدن
+ عاشقي بر روي دريا
+ يك شامگاه عاشقانه
+ ملاقات براي خريد


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 11 مرداد 1391

و ساعت 22:10


عادت

به تو عادت کرده بودم


اي به من نزديک تر از من


اي حضورم از تو تازه


اي نگاهم از تو روشن


به تو عادت کرده بودم


مثل گلبرگي به شبنم


مثل عاشقي به غربت


مثل مجروحي به مرهم


لحظه در لحظه عذابه


لحظه هاي من بي تو


تجربه کردن مرگه


زندگي کردن بي تو


من که در گريزم از من


به تو عادت کرده بودم


از سکوت و گريه شب


به تو حجرت کرده بودم


با گل و سنگ و ستاره


از تو صحبت کرده بودم


خلوت خاطره هامو


با تو قسمت کرده بودم


خونه لبريز سکوته


خونه از خاطره خالي


من پر از ميل زوالم


عشق من تو در چه حالي


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 11 مرداد 1391

و ساعت 21:56


منتظر


منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم
 
دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم
 
سر رو شونه هایت بگذارم

ز عشق تو ..... از داشتن تو ..... اشک شوق ریزم
 
منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم
 
بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

و با تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

آری من تو را دوست دارم
 
و عاشقانه تو را می ستایم



نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 11 مرداد 1391

و ساعت 21:40


وجود تو


زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو

دوســــــــــــــــــــــــــــتدارم بـــــــــــــــا تــــــــــــــــــمام وجـــــــــــودم


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 10 مرداد 1391

و ساعت 20:7


نگاره‌های دیواری

 

بعضی هارو باید از تو رویاهات بکشی بیرون
محکم بغلش کنی
بعد آروم در گوشش بگی:
آخه تو چرا واقعی نیستی لا مصب...


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 8 مرداد 1391

و ساعت 10:9


روز فراموشی

دردیک پنجره راپنجره ها میفهمند

معنی کورشدن را گره ها میفهمند

سخت است بالا بروی ساده بیایی پایین

قصه تلخ مرا سرسره ها میفهمند


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 7 مرداد 1391

و ساعت 21:44


در یک اتفاق.....

 تمام تنم مي سوزد از زخم هايي که خورده ام

دردِ يک اتفاق که شايد با اتقا قِ تـو

دردش متفاوت باشد ويرانم مي کند

من از دست رفته ام ، شکسته ام

مي فهمي ؟؟؟؟

به انتهايِ بودنم رسيده ام ؛

اما اشک نمي ريزم


پنهان شده ام پشتِ لبخنـدي که درد مي کند


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 7 مرداد 1391

و ساعت 21:41


قطار.....

 

 


قـطار مـی رود ...
تـــو مـی روی ...
تمـام ایستـگاه مـی رود ...!

 

 

و مـن چـقـدر ســاده ام ...
که سـالهـای سـال ...
در انتـظار تـــو ...
کنـار این قـطار رفـته ایستـاده ام ...!

 

 

و هـمچنـان ...

 

 

           به نـرده هـای ایستـگاه رفـتـه ...

 

 

 

تـکیـه داده ام ......!!!

 



نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 6 مرداد 1391

و ساعت 18:13


غم نگاه اخر...

 

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خداحافظی

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی

 



قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قول ما جدا شدیم آخر کار

 



تو حسرت نبودنت من با خیالتم خوشم

با رفتنم از این دیارآرزوهامو می کشم

 



کوله بارم پر حسرت تو دلم یه دنیا درده

مثل آواره ای تنهام تو خیابون یکه سرده

 



تا خیالت به سرم می زنه گریم می گیره

آروم آروم دل تنگم داره بی تو میمیره



گل مغرور قشنگم من فراموشت نکردم

بی تو اینجارو نمی خوام میرم و بر نمی گردم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 6 مرداد 1391

و ساعت 18:11


منتظر

امشب دوباره غرق در تمنای دیدنت

سرمه ی انتظار به چشمانم میکشم

امشب دوباره تو را گم کرده ام

میان آشفته بازار افکار مبهمم

توی کوچه های بی عبور پاییزی

دستان گرمت را ... نگاه مهربانت را ... شانه های بی انتهایت را

منتظر نشسته ام


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 5 مرداد 1391

و ساعت 21:51


آرامگاه من آغوش عاشقانه ی توست


آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی

بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی

جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت

بگذار لبهایت را بر روی لبانم

 

حرفی نمی زنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من

قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

آرامم ، می دانم اینک کجا هستم، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را می کشیدم

و هر زمان خوابش را می دیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود

در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه می دانم زمان چگونه می گذرد و نه می دانم در چه حالی ام

تنها می دانم حالم از این بهتر نمی شود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمی شود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق

است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه

خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 5 مرداد 1391

و ساعت 17:30


دوری

 

 

 

واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛

 

"اشتیاق" است

 

مشتاقش که باشی ...

 

حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است ...

درسته وقتی اینجایی همو زیاد نمیبینیم ولی عجیبه که اگه پاتو فقط 1مترازحدود این شهربیرون کنی عجیب هوای دوری ودلتنگی بسراغم میاد

 

 

 

دوست دارم خیلی زیاد

 

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 3 مرداد 1391

و ساعت 12:0


عاشقانه دوست دارم

 

امشب برايت مي نويسم

امشب که شبي است ساکت و زيبا

چشمانم را مي بندم


لبخند مي زنم

لبخند ميزنم به شکوه اين شب

که به ياد توام باز

وباز ... و هميشه.

مي انديشم آيا لحظه اي هست که به ياد تو نباشم؟

مي انديشم به وقت اندوه ...

به وقت گريه ...

به وقت دلتنگي ...

به وقت خنده ...

و مي بينم

که يادم چه وفادار بوده به يادت.

امشب برايت مي نويسم

امشب که به اندازه يک سرزمين

بين مان فاصله است


امشب که از روحم به من نزديکتري

مينويسم که دوستت دارم.

آه خدايا!

اين دوست داشتن را چقدر دوست دارم


دوست دارم نفسم


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 3 مرداد 1391

و ساعت 10:19


عشق من


 

در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق می گردی

 

عشق من در آیینه ای است که هر روز در آن می نگری

 

چشمان تو قبله عشق من است

 

من به آن می نگرم و زیر سایه بان ابروهایت به خواب میروم

 

خوابی عمیق به عمق اقیانوس

 

در مهربانی لبهایت خنده می روید

 

در خمار چشمانت عشق غنچه ترد لبانت را چشیدم

 

و بوییدم گل بلورین تو را تا اعماق وجودم

 

با جمله جاری میشوم احساسم در کالبدی سپید

دوستدارم عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 2 مرداد 1391

و ساعت 17:27



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hasratdore ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه وبلاگه من را انتخاب کرده اید بی نهایت سپاسگزارم و ما رو در پر بیننده کردن وبلاگ راهنمایی کنی و اگر از مطالب من خوشتان نیومد بهم بگی تا عوضش کنم این وبلاگ حرف های دلمه خواستم یه جورای بهش بفهمونم که دوستش دارم اما منو باور نکرد و منو تنها گذاشت از خداوند متعال خواستارم هر جای دنیا باشه خوشبخت و در تمامی کاراش موفق باشه من هیچ وقت ناراحت نیستم شاید قسمت اینجوری بود من اینجا باشم اون اونجا




دلتنگی




عاشق تنها
کوه بی غم
كوه درد




تقدیم به تنها عشقم
گیربکس اتوماتیک
ابزار وبلاگ
غرب تهران
خرید لایسنس نود32
فروش
آیسان
ماشالله باختر
درمورد اقساط بندی مهریه
بزرگترین سایت عاشقانه|جوجو
تنهایی
شار رایگان
زینب
سمانه صمدی
بهار
همراهاول
آهنگ
عشق3
دل نوشته های پسرک تنها...
جمله های زیبا
ویکی ناز
دانلود فیلم
وبلاگ جدیدم
عشقولانه
آموزش زبان دات كام
سلنا گومز(selena gomez)
bekhatereshgam2
alone
قاطي پاتي
آتار من
http://1patog.ir/
زندگي بي تو معنا ندارد
ملودي ها
فزايش ترافيك و بازديد تاپ رنك
عشق ابدي ما
طلوع عشق
غريبه
شيدايي
پایگاه فرهنگی مذهبی علویون
سالي
عینک ریبن اصل
ترک سیگار
خرید شارژ ایرانسل
چت روم
عشق پاك يعني عشق من و تو
k-pop عشق من
ويلا
مشهد 2 رپ
باران
شرح من زندگي
ساکس و وی پی ان
عشقی
عشق یعنی سوختن شمع با پروانه
اس ام اس روز
كلوب مجازي فيستك
دختران دریا
آجی الناز
کلبه عشق
گل یاس
تکنوازنده عشق
انرژی درمانی
همه چیز در جوجیکا
عشق مرده
من آغوش تو را تمنا می کنم
عاشقانه هایتان شیرین
XoXo
dokhtaranedarya
سرزمین عشق
رویای خیس
خاطرات ما سه نفر
طلوع یک عشق
سایبرلند
عرضه محصولات طبیعی آرایشی و بهداشتی
خلوتگاه من
مر جعی برای سرگرمی شما
رویای خیس
امیر شیما
ss501story
عـــشق من چرا تنهایی
دلنوشته های تنهایی من
BEST MUSICS
دوباره زندگی
بلکــــــــــ� �ـــــلاو
بهانه های من
تنهام خیالت پیشمه
عاشقانه
الناز جیگری
وبلاگ عاشقانه
فرزانگان
زندگی عاشقانه
مترسکی تنها و غمگین
عشق غوغای عشق در دفتر عشق
تنهاترین
به روز باش
خودم
عنوانی ندارم چون اینجا همه چی درهمه
دختران آفتاب
گرافیک
کاسکو
به وبلاگ من خوش آمدید
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حسرت دوری و آدرس hasratdore.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 764
بازدید کل : 378358
تعداد مطالب : 1008
تعداد نظرات : 361
تعداد آنلاین : 1



Alternative content