.....................



♥ تو اولین و آخرینی ♥


خسته ام از نوشتن کلام عشق
 
خسته ام از عشق نوشتن

اگر نیز گهگاهی می نویسم به خاطر وجود تو است نازنینم

اگر عشق برایم ذره ای معنا دارد  و  اگر ذره ای از احساس آن در وجودم
 
 باقی مانده است به خاطر وجود تو است ای بهترینم

تو نباشی همان یک ذره عشق نیز در وجودم نخواهد بود!

دیگر عشق برایم هیچ معنایی نخواهد داشت

اگر مینویسم از عشق ، بدان که تنها از تو و از عشق تو می نویسم
 
مینویسم که تو بهترینی ... مینویسم که تو لایق ترینی

مینویسم تا بخوانی و به خودت افتخار کنی
 
افتخار کنی که مانند تو کسی نیست !

مثل تو کسی عاشق نیست ، به پاکی و نجابت تو کسی در این دنیا پیدا نخواهد شد !

تو پاکترینی ، تو بهترینی ای نازنینم
 
تا زمانی که تو برای من باشی ، عشق من باشی خواهم نوشت
 
تمام این احساسات عاشقانه که در این دفتر عشق میخوانی

 برای تو و به خاطر وجود تو هست

اگر اینهمه احساسات زیبا در وجود من است ، به خاطر تو هست

و

 همه آنها را مدیون تو هستم عزیزم
 
میدانم که بعد از تو دیگر تنهایم و عشقی را نخواهم یافت زیرا عشق

 واقعی در این زمانه دیگر نیست  و  اگر هنوز کلامی از عشق
 
 در این دنیاست آن عشق و آن کلام مقدس تویی !

و افتخار میکنم به خودم که همان یک عاشق واقعی در این دنیا نیز عشق من است !

عزیزم تو را خیلی دوست میدارم

ای اولین و آخرین عشق در این دنیا تو را می پرستم و دیوانه وار عاشقت هستم

 

بخاطر عشقم ام


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 30 بهمن 1391

و ساعت 12:55


دوست دارم عشق من

وقتي کسي رو دوست داري قدم زدن با اون زير بارون زيباترين لحظات زندگيت رو مي سازه

وقتي کسي رو دوست داري از اسارت خودت تو قلب اون لذت مي بري

وقتي کسي رو دوست داري حاضر نيستي حتي براي يک لحظه به کس ديگه اي فکر کني

وقتي کسي رو دوست داري حاضري به خاطر اون غرورت رو زير پات بذاري

وقتي کسي رو دوست داري دنبال بهانه هستي تا براش کاري بکني

وقتي کسي رو دوست داري قلبت از عشق اون اشباع نميشه

وقتي کسي رو دوست داري حتي صداي قدم هاي اون رو مي شناسي

وقتي کسي رو دوست داري اون خورشيد هست و تو گياه که به درخشش اون نياز داري

وقتي کسي رو دوست داري آرزو مي کني هر روز و هر لحظه کلمه ي دوستت دارم رو از زبونش بشنوي

وقتي کسي رو دوست داري همه جا حضورش رو در کنار خودت حس مي کني

وقتي کسي رو دوست داري ....

راستي که دوست داشتن چه قدر زيباست


 دوست دارم كوه بي غم


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 29 بهمن 1391

و ساعت 12:54


آغوش تو

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو آرامش یافته ام

که هیچ گناهی با آرامش مانوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو امنیت را احساس کرده ام

که در هیچ گناهی امنیت محسوس نیست

آغوش تو گناه نیست

من در آغوش تو تمام زیبایی را لمس کرده ام

که در هیچ گناهی زیبایی ملموس نیست

پس امانم بده

که تا ابد در دل این زیبایی


بخاطر عشقم (M)


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 28 بهمن 1391

و ساعت 12:52


مراحل تکامل عشق


عشـق مـیـان دو فـرد طــی چنـــدین مرحله متفاوت تکامل می یـابد که به مـنـظور بــقای عشق هر کدام ازاین مراحل اهمیت خاص خود را دارا میباشد

ادامه مطلب رو حتما بخونید


ادامه مطلب

نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 27 بهمن 1391

و ساعت 12:51


برای تو مینویسم

من امروز به تو نياز دارم نه فردا

ديدگانم براي اين آمده اند تا تو را تماشا كنند

لبانم براي اين آمده اند تا نام تو را فرياد كنند

دستهايم براي اين آمده اند تا به دور تو حلقه شوند

گامهايم براي اين آمده اند كه به سوي تو بشتابند

قلب من براي اين آمده است كه تو رو بستايد.

دل من براي اين آمده است كه تو را در خود بنشاند

جان من براي اين آمده است كه به پاي تو قربان شود

براي تو مي نويسم

به جاي دسته گل بزرگي كه فردا بر قبرم نثار مي كني

 

تقديم به عشقم M

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 26 بهمن 1391

و ساعت 11:43


پرسید چقدر مرا دوست داری ؟


 

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم

 

عاشق یک عشق واقعی ، عاشق تو

 

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند

به عشق این لحظه های انتظار  دوستت دارم

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم دوستت دارم

به عشق اینکه گاهی با تو و  گهگاهی به یاد تو ، در زیر باران قدم میزنم

عاشق بارانم

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران دوستت دارم

  به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان دوستت دارم

به عشق دیدنت بی قرارم 

  حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی دوستت دارم

من که عاشق چشم هایت هستم ، عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

 به عشق آن چشم های زیبایت  دوستت دارم
 
لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است

به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم

من که تنها تو را دارم ، از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم

تو تنها آرزویم هستی

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم

و

یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من

ای بهترینم  به عشق تمام این عشق ها  دوستت دارم

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد

و

این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت

و

من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست

تقديم به عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 25 بهمن 1391

و ساعت 11:40


به هوای تو


پنجره را باز میکنم

طلوع را میبینم و غروب غمها را فراموش میکنم

از اینکه در قلبم هستی و عشق منی افتخار میکنم

دلم برایت تنگ شده عزیزم ، این را اعتراف میکنم

به دور دستها نگاه میکنم

قلبم تند تند میتپد ، اسمت را زیر لب صدا میکنم

تو عشق منی و من خوشبخترینم

تا لحظه ای که نفس میکشم ، همینم

عاشقی که عشق را باور کرده

و 

در این زمانه ای که پر از دروغ و نیرنگ است با تو عاشقانه آغاز کرده

آغازی که پایانی نخواهد داشت ، زمانی بود که قلبم تنها ، غمها را درونش داشت

غم رفت و جای آن تو را گرفت ، از آن لحظه که آمدی تا حالا

چشمانم بهانه ی تو را گرفت

حالا تو هستی و عشق هست و دل عاشق من

تو سرچشمه ی عشقی در قلب من

پنجره را باز میکنم

طلوع را میبینم و به هوای تو در آسمان عشق پرواز میکنم

دوستدارم عشقم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 24 بهمن 1391

و ساعت 11:37


داراو سارا

اين يکي از داستان هاي عشقي، تلخ و شيرين است 

ادامه مطلب رو حتما بخونید


ادامه مطلب

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 23 بهمن 1391

و ساعت 15:12


دوستت میدارم

 مینویسم از تو .... از تو ای شاد ترین .... تازه ترین نغمه عشق

تو که سر سبز ترین منظره ای .... تو که سرشار ترین عاطفه را

نزد تو پیدا کردم .... وتو سنگ صبورم بودی

در تمام لحظاتی که خدا .... شاهد غصه و اندوهم بود

به تو می اندیشم .... و به تو میبالم .... و از تو میگیرم .... هرچه انگیزه درونم دارم

بهترین آرامش .... برترین خواهش و احساس نیاز .... در دلم می جوشد

روزها می گذرد .... عشق ما رو به خدایی شدن است

رو به برتر شدن از هر حسی .... که در این عالم خاکی پیداست

دوستت میدارم .... از زمین تا به خدا

دوستت میدارم .... ازهمین نقطه خاکی تا به عرش

دوست دارم عشق خودم


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 22 بهمن 1391

و ساعت 16:30


تویی همه زندگی ام


 


 

با آمدنت به زندگی ام معنا دادی ، تو یک مروارید پنهان در سینه ات را به من دادی

تا قلبم با تو به وسعت یک دریای بی انتهای پر از عشق و محبت برسد

با آمدنت به من نفسی دوباره دادی تا در ساحل قلبم

آرامش زندگی ام را مدیون امواج مهربان تو باشم

با آمدنت غروب به آسمان غمگین دلم لبخند زد

 

 

 

 

و

 خورشید امیدها و آرزوهایم طلوع کرد

با آمدنت ساز زندگی ام چه عاشقانه مینوازد شعر با تو بودن را

شعری که اولش عطر نفسهای تو را میدهد و آخرش طعم نفسهایت را

حالا میفهمم عشق چقدر زیباست

حالا میدانم که عاشقترینم و میدانم با تو چقدر زندگی زیباست

با آمدنت چشمهایم را بستم و در قلبم با چشمهایت عهد بستم که همیشه مال توام

همانگونه که میخواهی مال تو میشوم

از آغاز جاده تا پایانش همراه تو باشم ، تا در نفسهای عاشقی ، هوای پاک تو باشم

تو همانی که میخواستم ، میخواهم من نیز همانی که تو میخواهی باشم

با آمدنت بی نیازم از همه چیز و همه کس

 تنها تو را ، تنها عشق تو را میخواهم و بس !

تو را میخواهم که با آمدنت دلم را سپردم به چشمانت

تا با طلوع چشمان زیبایت سرزمین دلم از نور برق چشمانت روشن شود

تا در این روشنی به سوی تو پرواز کنم و بگویم خوشحالم از آمدنت

با آمدنت اینگونه شد راز زندگی ام ، اینگونه شد که تو شدی همراز زندگی ام

و با تو ای همراز زندگی اینگونه آخرش شدی همه زندگی ام

عاشقتم همه زندگی ام

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 21 بهمن 1391

و ساعت 16:28


قاصدك

 

عشق یعنی حس خوبی که قاصدک داره

وقتی که باد اونو در آغوش میگیره

 

و

با خودش به هر طرف میبره

آهای قاصدک !

به باد بگو تا منو هم با خودش ببره

شاید در دوردستی غریب

چشمام روی زیباشو ببینه

آهای قاصدک !

اگه اونو دیدی بهش بگو که من هنوز چشم به راه اون نشسته ام.


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 20 بهمن 1391

و ساعت 16:26


دوستت دارم عشق همیشگیم

 

اسیرم در قلب مهربانت برای همیشه و تا ابد

 

یک کلام ، تا ابد از ته دل دوستت دارم عزیزم

 

مرا تنها نگذار ، با من باش و با یکدلی و یکرنگی دوستم داشته باش

 

خیلی دوستت دارم بیشتر از آنچه که تصور میکنی

 

از تمام دار و ندارم در این دنیا یک دل داشتم آن هم به تو تقدیم کرده ام

 

این دل شکسته ام برای توست و به عشق بودن تو زنده است

 

لحظه به لحظه نام تو را زیر لب زمزمه میکنم ، لحظه طلوع

 

 تا غروب خورشید و لحظه غروب تا سحرگاه فردا دلتنگ تو

 

 هستم و در انتظار دیداری دوباره با تو

 

تو تمام هستی منی ، با سرنوشت می جنگم تا به تو برسم ای هستی من

 

به من محبت و عشق برسان که تنها امیدم به این زندگی تنها عشق توست

 

همه عشقم ، همه هستی ام ، همه وجودم ، عطر نفسهایم

 

 همه و همه برای توست

 

سرت را بر روی شانه هایم بگذار و برایم درد دلهایت را در گوشم زمزمه کن

 

شانه هایت را برای همیشه و تا ابد میخواهم ، بگذار من نیز سرم را بر روی آن

 

 بگذارم و برایت از این قلب عاشقم بگویم

 

دلم همیشه در جستجوی تو بوده است و همیشه آرزو داشتم

 

 عاشق قلب مهربان تو باشم و در قلب مهربان و عاشقی مثل تو اسیر شوم

 

اینک که تو را یافتم دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش ندارم زیرا تو همان

 

آرزوی منی ای نازنینم !

 

باور داشته باش که بدون تو این زندگی برای من به معنای زنده بودن نیست

 

شاید زمانی که بعد از تو از این دنیا بروم ، باور کنی که زندگی بدون تو را

 

نمیخواهم و حتی یک لحظه هم طاقت بدون تو نفس کشیدن را ندارم !

 

با تو نفس کشیدن برای من شیرین است ، با تو زندگی کردن برایم

 

 به معنای خوشبختی است ، با تو بودن برایم همان لحظه رویایی است

 

پس با من باش ، با من زندگی کن ، و با من بمان تا من نیز با تو عاشقانه

 

بمانم و لحظه به لحظه ، عاشقانه تر از همیشه از ته دلم بگویم

خیلی دوستت دارم عزیزم


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 19 بهمن 1391

و ساعت 16:24


مجنون توام


تو عشق منی و من در قلب تو هستم

این اولین و آخرین بار بود که عهد عشق را با یک نفر بستم

تو نبودی ، زیر باران ، لحظه غروب  همیشه و همه جا به انتظار تو نشستم

تا تو بیایی و عشق رویاهایم را ببینم ، تا در حسرت داشتن تو نمیرم !

مثل پرنده اسیر نکردم تو را در قفس دلم

مثل همان پرنده رهایت کردم در آسمان آبی دلم

تا پرواز کنی و من تو را ببینم

هنوز هم عاشق همیم با اینکه تو در آسمانی و من بر روی زمینم !

به داشتنت عادت نکرده ام ، میدانم تو همیشه هستی ، مثل من که مجنونم

دیوانه ام هستی ، مثل من که عاشقم ، عهد عشق را با من بستی

مثل من از دلتنگی ، میبینم که در گوشه ای با چشمهای خیس نشستی

فدای اشکهایت شوم ، نبینم چشمهای خیست را که من با دیدنش از دنیا هم دلگیر میشوم !

تو با احساستر  از احساسات منی که اینک احساساتم اینهمه زیبا شده

تو چه هستی که با داشتنت  اینک دلم مثل یک دریا شده

دریایی پر از احساسات عاشقانه به تو

دریای بی انتهای دلم برای تو

تا هر کجایش که دوستی داری برو

تو نفس منی و جان منی و زندگی من ، دور نشو از کنارم که بدجور میگیرد دل من

قلبت درگیر آرزوهایم، داشتنت شبیه رویاهایم نمیخواهم تو نیزبیپوندی به خاطره هایم

همیشه برایم حقیقت بمان ، حقیقت هم نمی مانی همان رویا باقی بمان

تا به شوق این حقیقت و عشق این رویا زندگی کنم

دوستدارم عزیزم وفادارم تا ابد


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 18 بهمن 1391

و ساعت 23:36


بامن باش


 

اینک که تو در کنارم نیستی درد دلم را به چه کسی بگویم ؟

دلم در حسرت دیدار با تو است ، دیداری که شاید دلم دوباره امیدوار به زندگی شود

تو ای تمام هستی ام بدان که دیدن تو برایم تبدیل به یک خواب و رویا شده است

شاید دوباره و یا شاید هرگز !

به امید دیدن دوباره تو به انتظار نشسته ام و دلم را به فردای با هم بودنمان

 خوش کرده ام ..... اگر زنده ام به امید رسیدن به تو زنده ام

ای هوای زنده بودنم شعار است که میگویم ستاره ها را از آسمان برایت میچینم

 و یا خورشید را با شبهایت آشتی میدهم ، شعار است که میگویم به اندازه یک دریا

برای تو اشک ریختم اما این که میگویم بدون تو حتی یک لحظه هم نمیتوانم

 زندگی کنم شعار نیست !

یک حقیقت تلخ است که شاید باور کردنش برای آنان که طعم عشق را نچشیده اند

سخت و دشوار باشد . اما من یک دیوانه ام ، من همانی هستم که دل به دریا زده ام

 

دل به دریایی که یا در آن غرق میشوم یا با تو به ساحل خوشبختی ها میرسم

حالا که با تو در این دریایی که هر لحظه ممکن است طوفانی شود همسفر شده ام

 بیا تو برای من قایقی شو و من برای تو یک مجنون !
 
به من محبت برسان که دلم مثل یک کویر شده است که در حسرت یک قطره باران است

وقتی تو نیستی انگار من نیز نیستم ، تو که باشی من هستم

و تو هستی و یک دنیا خوشبختی !

دل من یک دل کهنه است ، دلی که بارها زیر پاهای بی وفایان له شده

شکسته شده و بی احساس شده است اما از لحظه اینکه تو را دید دوباره

  یک دل عاشق و پر امید شد ، پس کاری نکن دوباره این دلم شکسته شود

 که اگر این بار شکست دیگر هیچ امیدی به آن نیست !

 با تو زنده ام ، بی تو میمیرم ،  دور از تو پریشانم ، در کنار تو شادابم !
 
پس ای عزیز راه دورم با من باش ، و تا ابد دوستم داشته باش

همیشه کنارتم عشقم دوستدارم بی اندازه عزیزم


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 17 بهمن 1391

و ساعت 23:12


عاشقتم عزيزم


برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم

تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود

عشق تو ، حضور تو ، به من نفس میدهد هوای بودنت

این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم

نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم

تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی

همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد

به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام

به عشق تو می تابد خورشید زندگی ام

به عشق تو آن پرنده میخواند آواز زندگی ام

و

این است آغاز زندگی ام ، گذشته ها گذشته ، با تو آغاز کردم و با تو میمیرم

به هوای تو آمدن در این هوای عاشقانه چه دلنشین است

به هوای تو دلتنگ شدن و اشک ریختن کار همیشگی من است

بودنم به عشق بودن تو است ، اگر اینجا نشسته ام به عشق این انتظار است

در انتظار توام ، تا فردا ، تا هر زمان که بخواهی چشم به راه آمدن توام

خسته نمیشود چشمهایم از این انتظار ، میمانم و میمانم از این خزان تا پایان بهار

تا تو بیایی و او که به انتظارش نشستم را ببینم

تا چشمهایت را ببینم و دنیای زیبایم را در آغوش بگیرم

نمیتوان از تو گذشت ، به خدا نمیتوان چشم بر روی چشمهایت بست

بگذار تو را ببینم ، تا آخرین لحظه ، تا آخرین حد نفسهایم

نمیگویم که مرا تنها نگذار ، تو در قلبمی و هیچگاه تنها نمیمانم ، نمیگویم همیشه بمان

 تا زمانی که هستی من نیز میمانم ، اگر روزی بروی ، دنیا را زیر پا میگذارم

نمیگویم تنها تو در قلبمی، نیازی به گفتنش نیست آنگاه که تو همان قلبمی

قلبی که تنها تپشهایش برای تو است

زنده ماندن من به شرط تپشهای این قلب نیست ، به عشق بودن تو است !

دوستدارم عزیزم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 16 بهمن 1391

و ساعت 13:27


جايگاه تو


اگر بدانی جایگاهت کجاست ، مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ، درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ، تو بی نظیری برایم ، حرف دلم به تو همین است ، قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

اگر بدانی چقدر عاشقت هستم به این عشق شک میکنی ، شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !

اما باور کن ، چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ، این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین

درون غوغای عشق گم شده ام ، گمشده ای هستم که تنها  تو را میبینم و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی

نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ، ردپای مرا ببین که به کجا میروم !

میروم همان جایی که تو خواهی آمد ، مینشینم به انتظارت تا تو بیایی

شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ، تو را می بوسم و نوازش میکنم ، تا تصویر عشق زیباتر شود ، تا هوای با هم

بودن عاشقانه تر شود

 

ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ، ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم

 

ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم !

شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ، شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ، اما آنچه با ارزش است همان است

که در دل من و تو است !

همیشه در کنارت میمانم ، با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ، میدانم تو نیز همیشه با من میمانی، تو

جایگاه واقعی خودت را میدانی

گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ، اما قلبم تا ابد مال تو است ، بمان و مرا یاری کن ، دلم را از  هر چه غم در

این دنیاست خالی کن !

اگر بدانی جایگاهت کجاست ، به آن اندازه که برایت میمیرم ، عاشقم میمانی !

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 15 بهمن 1391

و ساعت 13:25


چشمان ناز تو


چشمان ناز تو ، قلب مهربان تو ، هر چه فکرش را میکنم محال است زندگی بدون تو

چه عادت کرده باشم به تو ، چه دوستت داشته باشم ، قلب عاشقم میگوید

این زندگی عاشقانه را مدیونم به تو

روزی آمدی و مرا از حال و هوای تنهایی بیرون آوردی

عاشقم کردی با مهر و محبت هایت، با قلب مهربانت

دیوانه ام کردی با آن چشمهای نازت

چه ناز است چشمانی که لحظه ای دیدن دوباره اش برایم آرزوست

تا لحظه های در کنار تو بودن را با چشمان ناز تو سر کنم

تا غرق شوم درون چشمهایت تا بشکنم سکوت را به بهانه ی دیدن چشمهایت

تا بگویم درد دلهایت را برایت ، منی که بی خبر نیستم از آن دل مهربانت

صدای دلنشین تو ، خیره شده ام به چشمهای زیبای تو

تو نیز عاشقانه نگاه میکنی به چهره عاشق من

لبخندت مرا دیوانه تر میکند ، عزیزم بیشتر از این تو را ببینم

به رویا نبودن این رویای زیبا شک میکنم

میترسم که خواب باشم ، میترسم که در خواب عاشقت شده باشم

میترسم که رویا را با حقیقت اشتباه گرفته باشم !

تو نیز مانند من به انتظار باریدن بارانی

یا باز هم اشک میریزی از اینکه دیدارمان به سر رسیده  و تا فردا مرا نمیبینی

چگونه سر کنم شب را تا فردا ،نمیدانم حقیقت عشق تو را باور کنم یا آن رویا !

نمیدانم چگونه قلبم را راضی کنم که خواب نیست تو را داشتن را

ای قلب عاشقم باور کن عاشق شدن را

چشمان ناز تو مرا دلتنگ کرده ، گرفتن دستهایت بی قرارم کرده

دیگر چگونه بگویم که بودن تو ،مرا بدجور عاشق کرده

حتی اگر با تو بودن رویا باشد ، می مانم تا ابد در همین رویا

به خیال تو ، به خیال داشتن فرشته ای مثل تو

به همین خیال رویایی زندگی میکنم

دوستدار عزیزم قربون چشمای ناز عسلیت


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 14 بهمن 1391

و ساعت 22:9


آرزوي من

 

تو را که دارم دنیا مال من است

دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است

صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم

هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم

اگر تو نباشی ...

آری عزیزم ... میمیرم

تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم

لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم

و

یک نفس فریاد میزنم عشق من دوستت دارم

نمیدانم باور کرده ای که تنها تو را دارم

باز هم میگویم عزیزم ، تو آنقدر خوبی که من لیاقت تو را ندارم

درهای قلبم را بر روی همه بسته ام

هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام

وقتی که فکر میکنم که با توام

نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام

اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم

میدانم لحظه ای که آن را برایت میخوانم تو با شنیدن این احساس اشک میریزی

پس همین حالا خواهش قلبم را بپذیر و اشک نریز

اینها همه حرف دلم بود عزیز

من که گفتم اشک نریز ، پس چرا اینک چشمهایت شده خیس ؟

قطره های اشکت بر روی قلبم ریخته

قلبم با تمام وجود طعم شیرین عشق را با تو چشیده

نمیدانی چقدر خاطر تو برایم عزیزه

تا به حال یار وفاداری را مانند تو ندیده

تو را که دارم دنیا مال من است

دیگر آرزویی ندارم چون همان یک آرزویم که تو بودی به حقیقت پیوسته است

دوستت دارم با تمام وجودم


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 13 بهمن 1391

و ساعت 22:8


بهترین هدیه خداوند به من


 

در حالی که دلم مانند کویری تشنه و بی جان بود در حالی که بغض گلویم را گرفته بود
 
و

 

از درد تنهایی دیگر جانی نداشتم در حالی که چشمهایم از اشک ریختن سویی نداشتند
 
 
در حالی که دیگر امیدی به ادامه زندگی نداشتم و تمام درهای امید
 
 به زندگی به رویم بسته شده بود
 
در حالی که آسمان دلم پر از ابرهای سیاه سرگردان غم و غصه بود
 
 در حالی که آرزوی مرگ از خدای خویش داشتم
 
 در حالی که دیگر دستهایم طاقت این را نداشتند که یک کلام نیز از عشق
 
 و عاشق شدن بنویسند در حالی که  هوای قلبم گرفته و سرد شده بود
 
 خداوند هدیه ای را به من داد که زندگی مرا آرام و پر از امید کرد
 
 به باغچه دلم زیباترین و خوشبوترین گل را هدیه داد، به آسمان تیره
 
 و

 

تارم مهتاب روشن بخش و ستاره  درخشانی را هدیه داد
 
در  جاده های خسته و خالی ام همسفری با دلی پر از محبت و مهربانی هدیه داد
 
 به دل پر از سکوت و پر از غمم نیروی عشق را عطا  کرد
 
 به دستهایم قدرت این را داد که هر چه میخواهند از عشق بنویسند و بهترین
 
و

 

زیباترین جملات را برای عشق بگویند
 
 به پاهایم قدرت این را داد که بتوانند در جاده های پر از عشق قدم بزنند

 

و

 

به وجودم اراده عاشق شدن را داد
 
 آری او  یک فرشته زیبا ومهربان را به زندگی ام هدیه داد !
 
 آن فرشته را مانند باران عشق کرد و بر روی من نازل کرد تا تن  غم زده و خسته مرا بشوید
 
 و جانی دوباره و طراوت عاشقانه ای دوباره به من ببخشد…
 
 آن فرشته را مانند گلی کرد  و در گلدان طاغچه قلبم گذاشت تا  عطر و بوی عاشقانه اش
 
 حال و هوای  خانه دلم را دگرگون کند !
 
 آن فرشته را تمام زندگی من  کرد ، قلب آن فرشته را در قلب من طلسم کرد
 
و

 

در های قلبم را بر روی او بست و کلیدش را نزد خود نگه داشت !
 
هدیه ای که خداوند به من داد ، آرزوهایم را زنده کرد ، دلم را پر از امید و دل گرمی کرد !
 
 هدیه ای داد که از گل هم زیباتر بود ، از خورشید نورانی تر بود و از ستاره درخشانتر!
 
 و

 

این هدیه بهترین چیزی بود که خداوند در تمام زندگی ام به من داد ! آری
 
 او خوشبختی را به من داد
 
 او عشقی دوباره را به من داد !
 
 سپاس آن خدایی که زندگی دوباره به من بخشید ، بهترین هدیه دنیا را به من داد
 
 و

 

قلبم را آرام و پر از عشق کرد !
 
سپاس آن خدایی که عشقی پاک و واقعی و بدون ریا  و بی پایان را به من هدیه کرد !
 
پس خداوندا کلید قلبم را تا پایان زندگی ام ، تا ابد و برای همیشه نزد خود نگه دار
 
 تا من نیز با مهر و محبت و عشق خودم  آن قلب سرخ را که به من هدیه دادی
 
 درقلبم نگه دارم ...

خیلی دوستدارم فرشته آسمونی عزیزم عشقم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 12 بهمن 1391

و ساعت 22:6


نفس عشق


 

وقتی که قلبم ، همین قلبی که اینک عاشق است ، در گوشه ای تنها بود و خسته

وقتی که این احساس ، همین احساس آشنا ، پر از غم بود و در هم شکسته

نه ستاره ای بود در آسمان تاریکم و نه همدلی بود در دنیای تیره و تارم

وقتی که پرنده ی تنها بر روی شاخه ی خشکیده برایم میخواند شعر غم را

وقتی که چشمهای پر از اشکم عذاب میداد قلب تنهایم را

امیدی نداشتم به زندگی ، تصویر تنهایی را میدیدم با حالی پر از آشفتگی

حالا تو هستی و آسمانی پر ستاره

قلبم مثل گذشته تنها نیست ، نفس گرفته است دوباره

حالا تو هستی و دل پر از احساس من

تو در آن طوفان پر از درد شدی یک قایق نجات برای من

حتی یک لحظه فکر نبودنت مرا عذاب میدهد

نمیخواهم روزی بی تو باشم ، تو نباشی و من دوباره تنها باشم

نمیخواهم ، نمیتوانم ، محال است بی تو زنده باشم

این قلب عاشقم ، همین قلبی که اینک به امید تو می تپد

به من نوید روزهای شیرین با تو بودن را میدهد

به امید آن روزها نشسته ام

من که به تنها آرزویم رسیده ام

خودم را در کنار تو بر روی قاب سفید زندگی کشیده ام

همیشه در کنارتم عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 11 بهمن 1391

و ساعت 21:1


بدجور عاشق توام !


دلتنگم برای تو ، زندگی ام فدای تو ، این قلبم هدیه ای ناقابل ، تقدیم به تو

نفس کشیدنم مدیون توام ، من گرفتار توام ، به خدا تا آخرین نفس وفادار توام !

سالهاست در انتظار آمدن توام ، تو را که دیدم قلبم لرزید ، بدجور عاشق توام !

باورم کن ، زندگی ام بسته به وجود تو هست

تپشهای قلبم همصدا با تپشهای قلب تو است

هر کس از من بپرسد میگویم او دنیای من است

اگر خواستند تو را از من بگیرند ،میگویم این تن ، بی او ، جنازه ی من است!

فدای تو ، دیگر از چه بگویم برای تو ، شکر میکنم آن خدای مهربان را

 که فرشته ای داد به من، به زیبایی چهره ماه تو

دلتنگم برای تو ، میتپد قلبم به عشق تو

 در انتظار لحظه دیدار ، تشنه ام برای بوسیدن لبهای تو

مینویسم شعری در وصف تو ، عاشقانه هایم را مینویسم به عشق تو

این هم حرف آخرم به تو ... دوستت دارم بیشتر از دوست داشتنهای تو

خیلی دوستدارم زندگیم


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 10 بهمن 1391

و ساعت 20:59


میترسم !!!


میترسم بمیرم و نتوانم تو را در آغوش بگیرم !   

نگذار که با حسرت یک لحظه گرفتن دستهایت بمیرم !

میترسم بمیرم و نتوانم به تو ثابت کنم که عاشقت هستم

میترسم روزی بیایی و بگویی که من لایقت نیستم !

مرا در حسرت عشقت نگذار ، بگذار تا زنده ام تو را حس کنم

تو را در آغوش بگیرم و نوازش کنم !

میترسم بمیرم و نتوانم لبهایت را ببوسم

 نمیخواهم در حسرت طعم شیرین لبهایت بسوزم !

دنیا بی وفاست ، می ترسم این دنیای بی وفا مرا از تو بگیرد

 میترسم همین روزها قلبم آرام بمیرد !

بگذار در این دو روز دنیا به اندازه ی یک دنیا نگاهت کنم

 بگذار به اندازه ی یک عمر تو را در آغوش بگیرم و با تو درد دل کنم !

میترسم همین لحظه ، همین فردا ، همین روزها لحظه ی مرگم فرا رسد !

یک مرگ پر از حسرت ، یک مرگ پر از آرزو و امید !

تنها حسرت و آرزوی من در آن لحظه تویی و حضورت در کنارم است !

تنها حسرت من در آن لحظه نگاه به چشمهای زیبایت است !

در این دو روز دنیا بیا در کنارم ، از عشق بگو برایم

 گرچه سیر نمیشوم از لحظه های با تو بودن 

اما هیچگاه نمیمانم در حسرت عشقت ! 

خیلی دوستدارم زندگیم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 9 بهمن 1391

و ساعت 15:20


امانت عشق


امانت عشق

این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم !

احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم


این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم

بپذیر از من ، آنچه که میتوانم در راه عشقت فدا کنم

مرا ببخش اگر جز این امانتی چیزی در وجودم ندارم

همین قلب را دارم که آن هم روزی فدایت میکنم !

همین چشمها را دارم که در راه عشقت جز اشک ریختن هیچ کاری ندارد !

احساساتم نیز که در راه عشق تو ،تنها برای تو است

کاش میتوانستم پرواز کنم و ستاره ها را برایت بچینم ، کاش میتوانستم خورشید شوم

و

برای تو بتابم ، کاش میتوانستم قطره ای شوم و بر روی تو ببارم ، کاش میتوانستم

همچو آسمان سرپناه تو باشم

همین قلب را که دارم ، انگار تو را دارم ، میخواستم قلبم را به تو هدیه دهم ترسیدم از

فردا که این هدیه را دور بیندازی ،آن را به تو امانت دادم که اگر روزی خواستی آن را به


من پس دهی تو درون آن باشی !

پس دیگر حرفی ندارم، من عاشقم، جز ماندن راهی ندارم !

تو همیشه در قلب منی ، لایق باشی یا نباشی همه هستی منی !

همین که تو را دارم ، انگار همه چیز را دارم دیگر هیچ چیز از خدا نمیخواهم !

اگر خدا به من قلبی داد برای زندگی کردن آن را به تو امانت دادم ، حالا دیگر هیچ کسی

جز تو ندارم

حالا که دیگر قلبم را به تو امانت دادم اگر زنده ام به این خاطر است که در قلب تو

هستم !

پس تا لحظه ای که نفس میکشی من زنده ام ، تا لحظه ای که عاشقی ، من عاشقم

و

تا لحظه ای که تو را دارم ، تا ابد دوستت دارم ..............

عاشقتم نفسم زندگیم



نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 8 بهمن 1391

و ساعت 15:19


چرا رفتي

شبی از پشت یك تنهایی نمناك و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا كردم

تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم

پس ازِ یك جستجوی نقره ای در كوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی كه در تنهایی ام رویید با حسرت جدا

كردم

و

تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها كردم

همین بود آخرین حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگینت حریم چشمهایم را به روی اشكی از جنس غروب ساكت

و

نارنجی خورشید وا كردم

نمی دانم چرا رفتی ؟

نمی دانم چرا ، شاید خطا كردم

و

تو بی آن كه فكر غربت چشمان من باشی

نمی دانم كجا ، تا كی ، برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

نمی دانم چرا ؟

شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا كردم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 7 بهمن 1391

و ساعت 15:16


خيلي دوستت دارم


به پاکی چشمانت قسم دوستت دارم

به خدا خیلی دوستت دارم


تو همه وجودم ، زندگی ام و تمام هستی منی آری تو دنیای منی !

با تو این زندگی برایم زیباست و لحظه های با تو بودن برایم شیرین است


با تو می توانم با افتخار به قله خوشبختی برسم و نام مقدس تو را فریاد بزنم !

تو همان خوشبختی منی ، همانی که برای رسیدن به آن از همه چیز و همه کس

خواهم گذشت !

تنها تو را می بینم ، لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین و آخر سر نیز رویاهای

عاشقانه ام با تو !

با تو  همانی خواهم شد که تو میخواهی ، همان عاشقی که برای همیشه با تو وفادار
می ماند !

قلبم را با اطمینان برای همیشه به تو تقدیم می کنم و دلم میخواهد تا آخرین لحظه
 
نفسهایت آن را با محبت و عشقت نزد خود حفظ کنی !

 
با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، با تو هستم ، خواهم ماند ، مثل یک مجنون تا ابد و
 
برای همیشه !

 
به پاکی آن قلب مهربانت قسم دوستت دارم
 
به خدای آسمانها و زمین خیلی دوستت دارم

 
تو همانی که من میخواستم ، تو همان عشق واقعی هستی که سالها در جستجوی او
 
بوده ام !


اینک که تو را به سختی به دست آورده ام به آسانی نیز از دست نخواهم داد
 
با تو معنای عشق را فهمیدم ، و فهمیدم که چگونه باید عاشق ماند !


 آری همین است رسم عاشق بودن !

با قلبی پاک و احساسی پر از محبت و عشق ، با صداقت ، یکرنگی و یکدلی با آنکه

 
دوستش داری و همه زندگی ات هست تا آخرین نفس ، تا لحظه مرگ بمانی و عاشقتر
 
 از همیشه نیز دوستش بداری ... این رسم عاشقی است که تو به من 
آموختی !


پس ای عشق من با یکدلی ، یکرنگی ، صداقت ، با قلبی پاک عاشقانه تر از همیشه با تو

 می مانم و باور کن که

خیلی دوستت دارم بخدا

دوست ندارم که بگویم دوستت دارم
                              
دوست دارم که بدانی دوستت دارم !

قربون چشمای پاکت

همیشه بخدا دوستدارم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 7 بهمن 1391

و ساعت 15:13


برای عشق خوبم


بغلم كن عشق خوبم بذار حس كنم تن تو
 
از حرارتت بميرم بگيرم عطر تن تو


واسه من آغوش گرمت تنها جاى امن دنياست

ساز آشناى قلبت خوشترين آهنگ دنياست


منو كه بغل بگيرى گم ميشم تو شهر رويا

بند مياد نفس تو سينم مثل مجنون پيش ليلا

 
به تو شفافُ برهنه دل سپردم بى مهابا
 
بغلم كن تا نميرم بى تو ، تو دستاى سرما

 
مثل دامن فرشته شب ما قديس ُ پاكه
 
حتى ماه به حرمت ماعاشقونه تر مى تابه

 
بغلم كن عشق خوبم بذار آرامش بگيرم

سر بذارم روى شونه ات با نفسهات خو بگيرم
 

جز سر انگشتاى گرمت تن من عشقى نديده
 
دست بكش رو گونه ى من ، منو خواب كن تا سپيده


دوستت دارم عشقم


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 6 بهمن 1391

و ساعت 15:12


روياي عشق من

 


 

دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است

دیدنت در رویاها برایم دلنشین است

تو در رویاهای منی

تو شبها در آسمان تاریک دلم ، ماه منی

دیدنت در خواب آغاز یک روز زیباست

به عشقت میگذارنم روزها و شبها را

تا بیاید لحظه ای که شب و روز در کنارت باشم

تو خوابی و من در آغوشت باشم

تو از خواب بیدار میشوی و من نظاره گر آن روی ماهت باشم

تمام رویاها و تمام لحظه های زندگی ام پر شده از رازهای شیرین عشق تو

این راز آغازیست برای دلتنگی ات

آوازیست برای تو را خواندن ، پروازیست برای به سوی تو آمدن

تا بیاید لحظه ای که تو را از دور دستها ببینم

 

 

و

از شوق در آغوش کشیدنت بالهایم را با عشق به پرواز درآورم

آنقدر بال بزنم تا لحظه ها را از دست ندهم

تو بر روی ابرها نشسته ای و من در لا به لای ابرها چهره درخشانت را میبینم

ابرها را کنار میزنم و به سوی تو می آیم

این لحظه چقدر زیباست !

دیدنت در خواب نیز برایم شیرین است

دیدنت در رویاها برایم دلنشین است

عشق من به تو یک عشق آتشین است

میسوزم در آتش عشقت و خاکستر میشوم تا باور کنی چقدر دوستت دارم

 


 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 5 بهمن 1391

و ساعت 23:17


چتر خيال

 

تاریک تر از شب خاموشم

چشمهای خسته ام را به جاده ای در مه گم شده دوخته ام

ابرهای دلتنگی آرام می آیند

تا بر روی آشیانه سردم خیمه بزنند

من پشت پنجره غبار گرفته با کوله باری از غصه

تک و تنها نشسته ام

و

با چشمهای به نم نشسته ام شعر سپید باران را زمزمه میکنم

اما افسوس که چتر خیالم را که سر شار از بوی اقاقی ها بود

گم کرده ام

تقديم به عشقم ام


 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 4 بهمن 1391

و ساعت 23:15


سپاس

 

خدایا ... آنقدر دلم تنگ بود که نمی توانستم برایت حتی بنویسم ... آنقدر دلم تنگ بود که کلمات دلتنگیم در صفحه

ذهنم بارها و بارها سریع تر از کاغذ می گذشتند و انگشتانم برای نگاشتن عمق دلتنگیم یاری نمی کردند ... آنقدر

دلم تنگ بود که هرگاه به سختی دستانم روی حروف می لغزیدند تا کمی از دلتنگیم بکاهند چشمانم دیگر یاری 

نمی کردند ... انگار که همه چیز و همه کس دست به دست هم داده بودند تا دلتنگی هایم را فقط و فقط تو بشنوی

و  بدانی ...

در پیچ و تاب این روزهای دلتنگی دلم می گرفت برای تنهایی ها و مردان تنهای روزگار می دانم
که تویی بهترین

همدم همه تنهایی ها و اگر نبود یاد تو و امید به تو چقدر دلتنگی ها طولانی و بی پایان می شدند ... پس

خوب من  برای همه بودنت برای همه شنیدنت و برای همه دیدنت تو را بارها و بارها شکر می گویم

 


 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 3 بهمن 1391

و ساعت 23:14


بگذار عاشق بمانم

 


این لحظات زیبای عاشقی را از من نگیر !

بگذار عاشق بمانم ، این قلب عاشق را از من نگیر !

دستهای گرمت را از من جدا نکن ...

بگذار دوستت داشته باشم مرا در به در این دنیای بی محبت نکن !

می خواهم از عشق تو بمیرم ...

بگذار بمیرم مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن !

خیلی دوستت دارم ، این کلام مقدس را باور کن ...

از ته دل دوستت دارم ، این دل عاشقم را تنهایی در این گرداب زندگی رها نکن !

می خواهم در کنار تو باشم و با عشق تو زندگی کنم ...

دل من عاشق تو هست ، مرا دلتنگ لحظه دیدار نکن !

دلم میخواهد تنها برای من باشی و قلبت تنها برای من بتپد ...

قلب من برای تو ، این قلب بی طاقتم را زیر پاهایت له نکن ...

این لحظات زیبای عاشقی را از من نگیر

بگذار در عشق تو بسوزم ، آب سرد بر روی آتش عشقم نریز !

مرا تنها نگذار و در سیلاب ناامیدی رها نکن ...

به خدا خیلی دوستت دارم ، مرا پشیمان از این عاشق شدن نکن !

تا ابد با من بمان و مرا دوست داشته باش

لیلای این مجنون خسته و دلشکسته باش

خیلی دوستدارم همیشه کنارتم


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 2 بهمن 1391

و ساعت 23:13


نگاه عشق

 

بی نگاهِ عشق مجنون نيز ليلايي نداشت

بي مقدس مريمي دنيا مسيحايي نداشت

بي تو اي شوق غزل‌آلوده‌يِ شبهاي من

لحظه‌اي حتي دلم با من هم‌آوايي نداشت

آنقدر خوبي كه در چشمان تو گم مي‌شوم

كاش چشمان تو هم اينقدر زيبايي نداشت !

اين منم پنهانترين افسانه‌يِ شبهاي تو

آنكه در مهتاب باران شوقِ پيدايي نداشت

در گريز از خلوت شبهايِ بي‌پايان خود

بي تو اما خوابِ چشمم هيچ لالايي نداشت

خواستم تا حرف خود را با غزل معنا كنم

زير بارانِ نگاهت شعر معنايي نداشت

پشت درياها اگر هم بود شهري هاله بود

قايقي مي‌ساختم آنجا كه دريايي نداشت

پشت پا مي‌زد ولي هرگز نپرسيدم چرا

در پس ناكاميم تقدير جاپايي نداشت

شعرهايم مي‌نوشتم دستهايم خسته بود

در شب باراني‌ات يك قطره خوانايي نداشت

ماه شب هم خويش مي‌آراست با تصويرِ ابر

صورت مهتابي‌ات هرگز خودآرايي نداشت

حرفهاي رفتنت اينقدر پنهاني نبود

يا اگر هم بود ، حرفي از نمي آيي نداشت

عشق اگر ديروز روز از روز‌گارم محو بود

در پسِ امروز‌ها ديروز، فردايي نداشت

بي تواما صورت اين عشق زيبايي نداشت

چشمهايت بس كه زيبا بود زيبايي نداشت


 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 1 بهمن 1391

و ساعت 23:12



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hasratdore ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه وبلاگه من را انتخاب کرده اید بی نهایت سپاسگزارم و ما رو در پر بیننده کردن وبلاگ راهنمایی کنی و اگر از مطالب من خوشتان نیومد بهم بگی تا عوضش کنم این وبلاگ حرف های دلمه خواستم یه جورای بهش بفهمونم که دوستش دارم اما منو باور نکرد و منو تنها گذاشت از خداوند متعال خواستارم هر جای دنیا باشه خوشبخت و در تمامی کاراش موفق باشه من هیچ وقت ناراحت نیستم شاید قسمت اینجوری بود من اینجا باشم اون اونجا




دلتنگی




عاشق تنها
کوه بی غم
كوه درد




تقدیم به تنها عشقم
گیربکس اتوماتیک
ابزار وبلاگ
غرب تهران
خرید لایسنس نود32
فروش
آیسان
ماشالله باختر
درمورد اقساط بندی مهریه
بزرگترین سایت عاشقانه|جوجو
تنهایی
شار رایگان
زینب
سمانه صمدی
بهار
همراهاول
آهنگ
عشق3
دل نوشته های پسرک تنها...
جمله های زیبا
ویکی ناز
دانلود فیلم
وبلاگ جدیدم
عشقولانه
آموزش زبان دات كام
سلنا گومز(selena gomez)
bekhatereshgam2
alone
قاطي پاتي
آتار من
http://1patog.ir/
زندگي بي تو معنا ندارد
ملودي ها
فزايش ترافيك و بازديد تاپ رنك
عشق ابدي ما
طلوع عشق
غريبه
شيدايي
پایگاه فرهنگی مذهبی علویون
سالي
عینک ریبن اصل
ترک سیگار
خرید شارژ ایرانسل
چت روم
عشق پاك يعني عشق من و تو
k-pop عشق من
ويلا
مشهد 2 رپ
باران
شرح من زندگي
ساکس و وی پی ان
عشقی
عشق یعنی سوختن شمع با پروانه
اس ام اس روز
كلوب مجازي فيستك
دختران دریا
آجی الناز
کلبه عشق
گل یاس
تکنوازنده عشق
انرژی درمانی
همه چیز در جوجیکا
عشق مرده
من آغوش تو را تمنا می کنم
عاشقانه هایتان شیرین
XoXo
dokhtaranedarya
سرزمین عشق
رویای خیس
خاطرات ما سه نفر
طلوع یک عشق
سایبرلند
عرضه محصولات طبیعی آرایشی و بهداشتی
خلوتگاه من
مر جعی برای سرگرمی شما
رویای خیس
امیر شیما
ss501story
عـــشق من چرا تنهایی
دلنوشته های تنهایی من
BEST MUSICS
دوباره زندگی
بلکــــــــــ� �ـــــلاو
بهانه های من
تنهام خیالت پیشمه
عاشقانه
الناز جیگری
وبلاگ عاشقانه
فرزانگان
زندگی عاشقانه
مترسکی تنها و غمگین
عشق غوغای عشق در دفتر عشق
تنهاترین
به روز باش
خودم
عنوانی ندارم چون اینجا همه چی درهمه
دختران آفتاب
گرافیک
کاسکو
به وبلاگ من خوش آمدید
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حسرت دوری و آدرس hasratdore.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 768
بازدید کل : 378362
تعداد مطالب : 1008
تعداد نظرات : 361
تعداد آنلاین : 1



Alternative content