نفس هایت رابشمار....

نفس هایت رابشمار....

بس است!همین کافیست

فقط نفس های خودت

مگه نه توتمام دنیای منی؟

نفس هایت

قدهمه ی آدمای دنیاست برایم

قدنفس هایت

"دوستت دارم"

دنیای من

نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 28 ارديبهشت 1394

و ساعت 18:49

امشبم مثل هر شب دوباره برات گریه کردم

گریه کردم گریه کردم که شاید بدونی بگی برمیگردم

امشبم زول زدم مثل هرشب به عکست رو دیوار

گریه کردم گریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردم

کجایی بیا خیلی تنهام

کجایی که تاریکه دنیام

برات مینویسم یه نامه

کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم

کجایی که طاقت ندارم

کجایی بیا بسه دوری

چجوری تونستی چجوری

امشبم مثل هرشب یه نامه برات مینویسم مینویسم

مینویسم میخوام خون بشه چشم خیسم

امشبم پُر شده کاغذ از اسمت از اشک چشمم

مینویسم مینویسم میخوام باورت شه دیوونم عزیزم

کجایی بیا خیلی تنهام

کجایی که تاریکه دنیام

برات مینویسم یه نامه

کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم

کجایی که طاقت ندارم

کجایی بیا بسه دوری

چجوری تونستی چجوری

نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 26 ارديبهشت 1394

و ساعت 18:48

امشبم مثل هر شب دوباره برات گریه کردم

گریه کردم گریه کردم که شاید بدونی بگی برمیگردم

امشبم زول زدم مثل هرشب به عکست رو دیوار

گریه کردم گریه کردم که شاید بگیری تو دستای سردم

کجایی بیا خیلی تنهام

کجایی که تاریکه دنیام

برات مینویسم یه نامه

کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم

کجایی که طاقت ندارم

کجایی بیا بسه دوری

چجوری تونستی چجوری

امشبم مثل هرشب یه نامه برات مینویسم مینویسم

مینویسم میخوام خون بشه چشم خیسم

امشبم پُر شده کاغذ از اسمت از اشک چشمم

مینویسم مینویسم میخوام باورت شه دیوونم عزیزم

کجایی بیا خیلی تنهام

کجایی که تاریکه دنیام

برات مینویسم یه نامه

کجایی که غم تو چشامه

کجایی که من بی قرارم

کجایی که طاقت ندارم

کجایی بیا بسه دوری

چجوری تونستی چجوری

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 19 ارديبهشت 1394

و ساعت 22:39

واسه داشتن عشق تو همه چیمو دادم اما رفتی

نمیخواستم تنها شم اما شدم تو اوج سختی

دیگه بیا پیشم عزیزم

بگو گناهم چی بود رفتی و با دلم سر نکردی

حالا پشت این پنجره منتظرم که برگردی

دیگه بیا پیشم عزیزم

جا موندم تو گذشته و خاطره هامون

برگرد که شدم از این فاصله داغون

من بی تو میمیرم

از چشمام رو شونت اشکام یادگاره

حالا که دلم از تو فاصله داره

از دنیا دلگیرم

romantic-couple-under-umbrella-2880x1800

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 19 ارديبهشت 1394

و ساعت 22:39

آزارم میــــــــدهی...

به عمــــد...یا غیر عمــــد...خدا میــــــدانـــد

اما من آنقدر خسته ام...

آنقدر شکستـــه ام که هیچ نمیگویم...

حتی دیگر رنجیدن هم از یادم رفته است...

اشک میریزم...

سکوتــــــ میکنم و تــــــــــــو

همچنان ادامه میــــدهی...

نفرینت هم نمیکنم...

خیــــالت راحــــتـــــــــــ

شکسته ها نفرین هم بکنند،گیـــــــرا نیست!

نفریـــن،ته دل میخواهد

دل شکسته هم ک دیگر سر و ته ندارد...!!

لامذهب این همه استخوان در بدنم بود

چــــــــــــرا دلــــــــم را شکـــــــستـــــــــــی؟؟!!

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 18 ارديبهشت 1394

و ساعت 11:0

دسـت بـه صـورتـم نــزن !

دسـت بـه صـورتـم نــزن ! مـی تــرسـم بـیفـتد . . .

نـقاب خـندانـی کــه بـر چهــره دارم! و بــعد . . .

ســیل اشـک هــایـم تــو را بـا خــود بـبرد . . .

و بــاز مـن بــمانـم و تنهایی...

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 18 ارديبهشت 1394

و ساعت 10:54

آری..... گاهی اوقات عاشق می شویم

آری.....

گاهی اوقات عاشق می شویم

و طوری عشق می ورزیم که گویا معشوق پاره ای از تنمان شده

و هر لحظه او را به خود نزدیکتر می بینیم

به طوری که همه آینده خود را در وجود او خلاصه کرده

وحتی گاهی اوقات زندگی بدون او را بدتر از جهنم می بینیم

و گاهی اوقات دلمان آنقدر برایش تنگ می شود

که می خواهیم او را از رویاهایمان بیرون کشیده

و در دنیای واقعی در آغوش گرفته و به اندازه تمام عمر گریه کنیم

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 18 ارديبهشت 1394

و ساعت 10:32

نمی‌شود

بغضی که مانده در دل من وا نمی‌شود

حتی برای گریه مهیا نمی‌شود

بعد از تو جز صراحت این درد آشنا

چیزی نصیب این من تنها نمی‌شود

آدم بهانه بود برای هبوط عشق

اینجا کسی برا تو حوا نمی‌شود

دارم به انتهای خودم می‌رسم ببین

شوری شبیه باد تو برپا نمی‌شود

از من مخواه تا غزلی دست و پا کنم

احساس من درون غزل جا نمی‌شود

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 17 ارديبهشت 1394

و ساعت 10:31

تو نگات یه حسیه دلم غم میگیر

تو نگات یه حسیه دلم غم میگیره

تو چشام نگاه میکنی و دل میمیره

عشقه تو نفسه مثله یه عادته

دله من برای عشقه تو بی طاقته

جز عشقه تو تو قلبه من هیچی دیگه جا نداره

وقتی تو دنیامی دلم کاری با دنیا نداره

کاری با دنیا نداره !

حتی فکره داشتنت واسه من آرامشه ...

شوق دیدنت عزیزم منو هر جا میکشه

منو تو رو تا ته دنیا عاشقانه دوست دارم

تو انگار خودمی بی بهونه دوست دارم ...

جز عشقه تو تو قلبه من هیچی دیگه جا نداره

وقتی تو دنیامی دلم کاری با دنیا نداره

کاری با دنیا نداره !

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 16 ارديبهشت 1394

و ساعت 21:53

دیگه شوقی واسه دیدنم نداری

منی که زندگیمو پای تو باختم

هیچی نگفتمو تنها نشستمو

پای تو سوختمو سوختمو ساختم

ساکتمو حرفام بغض میشه تو سینم

میرم یه گوشه ای تنهایی میشینم

ظاهرم خوبه ولی حالم اصلاَ خوش نیست

روبرومی اما خوابت رو میبینم..

نا اُمیدم میکنی از هرچی عشقه

وقتی رهام میکنی به حال خودم

بی تفاوت رد میشی و میپرسم

اصلاً چی شد عاشقت شدم

نا اُمیدم میکنی از هرچی عشقه

وقتی رهام میکنی به حال خودم

بی تفاوت رد میشی و میپرسم

اصلاً چی شد عاشقت شدم

چجوری چند وقته حرفات این رنگی شد

از بودنت تو دنیام چی بوده سهمم

دیگه باورکردن حرفات آسون نیست

دیگه زبون چشماتو نمیفهمم

چشمات ازم رد میشه نمیبینه

انگار نیستم همه ی روزام اینه

خیلی وقته حالمو نمیدونی

انگار هستم که منو برنجونی

نا اُمیدم میکنی از هرچی عشقه

وقتی رهام میکنی به حال خودم

بی تفاوت رد میشی و میپرسم

اصلاً چی شد عاشقت شدم

نا اُمیدم میکنی از هرچی عشقه

وقتی رهام میکنی به حال خودم

بی تفاوت رد میشی و میپرسم

اصلاً چی شد عاشقت شدم

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 15 ارديبهشت 1394

و ساعت 21:52

من برای تو به دنیا اومدم

واسه چشمای تواینجا اومدم

تو برای من به دنیا اومدی

برای عشق من اینجا اومدی

من بی تو زنده نمیمونم

بی من تو زنده نمیمونی

ما جونمون بهم بستس

خوب میدونم که میدونی

من بی تو زنده نمیمونم

بی من تو زنده نمیمونی

ما جونمون بهم بستس

خوب میدونم که میدونی

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1394

و ساعت 21:51

بگو خوابم یا بیدارم

چقد این حس و دوس دارم

بمون عشقم دیگه تنهات نمیذارم

از این دنیا بدون اینبار فقط عشقت رو میخوامش

آخه دنیای عشق تو یعنی دنیای آرامش

بگو خوابم یا بیدارم تو آغوشم تورو دارم

یه دنیا عشق و احساسو به قلب تو بدهکارم

از اون روز که نگاهتو به چشمای من افتاده

انگار که تو قلبم یک معجزه رخ داده

چقد این حس و دوس دارم

که تو کنار من شادی

خدا ممنونم از لطفت که این عشقو به من دادی

همه حرفای قلبت رو چشات داره به من میگه

ببین فاصلمون اینبار به خوشبختی چه نزدیکه

بگو خوابم یا بیدارم تو آغوشم تورو دارم

یه دنیا عشق و احساسو به قلب تو بدهکارم

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 13 ارديبهشت 1394

و ساعت 21:51

مرا که به جانت قسم می دهند،

کوتاه میایم!

بیا به جانت،

نقطه ﺿﻌﻒ نباش،

قوت قلبم باش...

نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 12 ارديبهشت 1394

و ساعت 21:50

دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می‌گیرد عشق با شناسنام

دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می‌گیرد

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست، و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد

دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند

عشق طوفانی و متلاطم است

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 11 ارديبهشت 1394

و ساعت 17:25

خوشبختی من در بودن با

خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است

تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی

زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 10 ارديبهشت 1394

و ساعت 17:25

با عشقت که قدم میزنی...

با عشق و آرامش، قدم بردار...

نفسهایت را عمیق تر بکش...

عجله ات برای چیست...؟؟

تمام دنیا اینجاست...

در دستهای تو...

نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 9 ارديبهشت 1394

و ساعت 17:24

گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ....

دلت میخواد با یکی حرف بزنی ..... درد دل کنی

اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :

با اونی که اون بالاست حرف بزن

ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون

میگی خدایا ....

نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 8 ارديبهشت 1394

و ساعت 23:55

تو منو میفهمی منو آرومم کن

من به تو محتاجم یکمی درکم کن

منو دلداری کن بگو برمیگردی

بی تو خیلی تنهام تو باهام همدردی

این روزا حال ِ من درهم و داغونه

نفسام غمگین و جسم من بی جونه

تو سراغم برگرد که به من جون میدی

به لب ِ خشک من بوی بارون میدی..

به تو من محتاجمو حالا که دلگیرم

حالا که غم دارمو با خودم درگیرم

به تو من محتاجمو حالا که افسردم

حالا که پُره دردمو حالا که پژمردم

نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 7 ارديبهشت 1394

و ساعت 23:54

مـــــدت هــاســت تــنـهـا چـیــزی کـه مـــرا یـــاد تــو مـی انــدازد ،

طـــعــنـه هــای دیـگـــــران اســــت !

شـــایــد اگـــر ایـن "دیــگـران" نـــبــودنـــد . . .

تـــــو زودتـــر از ایــنـهـا ،

بـــرای مـــن مـــــرده بـــودی . . . !

نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 7 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:36

با کــــســـی . . .

با کــــســـی . . . . .

رابــطـه " احــســاســـی "بر قـــرار کـــن کــــه. . . . .

نــه تــنهـــــا

افــتخـــار میــکنــه تــو رو داره. . .

بــلــکـــه

حــاضـــره هــر " ریـــســکــــی " رو بـــکنـــه. . . .

که

فقط کنــــــــــارِ تــــــــــوباشه.....

نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 6 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:35

می روم

مــــی روم در ایــــوان ، تــا بــپــرســم از خــود

زنـــدگـی یــعـنــی چــه ؟

مــــادرم ســیـنــی چـــایــی در دســت . . .

گــل لــبـخــنـدی چــیــد ، هــدیــه اش داد بــه مــن

خـــواهــرم تـکـه نــانـی آورد ، آمـــد آنــجــا

لــب پـــاشــویــه نـشــسـت . . .

پـــدرم دفـتــر شــعــری آورد ، تـکـیـه بــر پـشــتـی داد

شـــعــر زیـــبـایـی خواند و مــــرا بـــرد ،

بــــه آرامـــش زیـــبــای یــقــیـن . . .

بــا خــــودم مـی گــفــتــم :

زنـــدگـی ، راز بــزرگـی اســت کــه در مــا جــاریــسـت . . .

زنــدگــی فــاصـلــه آمـــدن و رفــتـن مــاســت ،

رود دنــیـا جــاریـــســت . . .

"ســهـــراب ســپــهـری"

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 5 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:48

ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ

” ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ”

ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ

ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ،

ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ…

ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ

ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ...

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 4 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:47

من از تمام آسمان یک باران را میخواهم…

از تمام زمین یک خیابان را…

و از تمام تو…

یک دست که قفل شود در دست من…

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 3 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:47

حرف های زیادی بلد نیستم

من تنها چشمان تو را دیدم

و گوشه ای از لبخندت که حرف هایم را دزدید

از عشق چیزی نمی دانم اما دوستت دارم

کودکانه تر از آنچه فکر کنیچ

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 2 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:46

دلم می خواهدنامت راصداکنم یک طوردیگر

طوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد

یک طورکه هیچ کس راصدانکرده باشم

دلم می خواهدنامت راصداکنم

یک طورکه دلت قرص شودکه من هستم

یک طورکه دلم قرص شود که بابودن من توهم هستی

نوشته شده توسط عاشق تنها در شنبه 1 ارديبهشت 1394

و ساعت 20:45