بی تو چه باشد گردش دوران
بند گرانی بر تن بی جان
در شب من بوی تو هر سوی روانه
از که بگیرم گل من از تو نشانه
از چه نبودی بر سر کشتم
همچو کویری گشته بهشتم
خرمی دولت من از چه پریدی؟
بال وپر طاقت من از چه بریدی....
ای تو شکفته در دل وجانم
صبر وخموشی من نتوانم
در شب من بوی تو هر سوی روانه
از که بگیرم گل من از تو نشانه...
میروم این بار دیگر٫ بودنی در کار نیست
خسته ام دیگر توان گفتن و تکرار نیست
گفته بودم میروم٬اما نکردی باورم....
دیگر اکنون که زمان خواهش و اصرار نیست
گر چه میدانم که دل بر باز گشتم بسته ایی
خوش خیالی های تو مختص این یک بار نیست
دل به یار دیگری بستن اگر چه مشکل است....
میزنم دل را به دریا٬ دل سپردن عار نیست
تا به کی باید غم عشق تباهی را کشید؟
داغ عشق کهنه بر خاطر زدن اجبار نیست
گرچه خوشبختم که از دست تو راحت می شوم
هیچکس مانند من از بخت خود بیزار نیست
دیر شد باید که بگریزم٬کجایش با خدا
حیف ! تنها میروم درشب کسی بیدار نیست
نظرات شما عزیزان:
مهرناز
ساعت19:53---8 خرداد 1391
عیب کار از جعبه تقسیم نیست ،
سیم سیار دل ما سیم نیست
این هم هزاران طول موجش ،
دیش احساسات ما تنظیم نیست . . .
پاسخ:فدات آجی خیلی زیباست
مهرناز
ساعت19:48---8 خرداد 1391
همه گفتند که رفتی دیگر
همه گفتند که تَرکم کردی
ای سفر کرده به قرآن سوگند
به دلم آمده بر می گردی
پاسخ:جه عارفانه
مهرناز
ساعت19:46---8 خرداد 1391
پايان سخن اينکه
باورت نخواهم داشت ديگر
آخر تو بگو...
مگر رويا را هم مي توان باور کرد ؟
پاسخ:رویا همیشه رویاست
|