.....................



عاشقانه هایی با بوی باران

آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم خود به خود هوس باران را میکنم.
آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود هوس یک کوچه تنها را میکنم.
آن لحظه است که دلم میخواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم.
قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان.
آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم میخواهد باز زیر باران بمانم ، دلم نمیخواهد باران قطع شود.


دلم میخواهد همچو آسمان که بغضش را خالی میکند ، خالی شوم ، از دلتنگی ها ، از این شب پر از تنهایی.تنها صدای قطره های باران را می شنوم ، اشک میریزم ، و آرزوی یارم را میکنم.
دلم میخواهد آسمان با اشکهایش سیل به پا کند.
لحظه ای که آرام آرام میشوم و دیگر تنهایی را احساس نمیکنم ، چون باران در کنارم است.
باران مرا آرام میکند ،  مرا از غصه ها و دلتنگی ها رها میکند و به آرزوهایم نزدیک میکند.


آن دم که باران می بارید ، بغض غریبی گلویم را گرفته بود ، دلم میخواست همچو آسمان که صدای رعدش پنجره های خاموش را میلرزاند فریاد بزنم ، فریاد بزنم تا یارم هر جای دنیاست صدای مرا بشنود. صدای کسی که خسته و دلشکسته با چشمان خیس و دلی عاشق در زیر باران قدم میزند ، تنهایی در کوچه های سرد و خالی… کجایی ای یار من؟ کجایی که جایت در کنارم خالی است.


در این شب بارانی تو را میخواهم ، به خدا جایت خالی خالی است.
 کاش صدایت همچو صدای قطره های باران در گوشم زمزمه می شد.
تو بودی شبی عاشقانه را با هم داشتیم ، تو که نیستی منی که همان مرد تنها می باشم قصه ای غمگین را در این شب بارانی خواهم داشت.
قصه مرد تنها در یک  شب بارانی ، شبی که احساس میکنم بیشتر از همیشه عاشقم.
آری آن شب آموختم که باران بهترین سر پناه من برای رفع دلتنگی هایم است.


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 13 اسفند 1393

و ساعت 21:9


خیلی سخته فراموشت کنم

نمی دونم عشقی که داشتیم هنوزم یادته؟
گل هایی که دادم بهت عزیزم کنارته؟
یادته به من می گفتی همیشه کنارتم؟
هرجای دنیا که باشی همیشه به یادتم
خیلی سخته فراموشت کنم
 این دل و بی سر و سامونش کنم
نمی تونم از تو ساده بگذرم
این دل و پیر و زمین گیرش کنم



اون نامه هایی که دادم هنوزم تو دستته
بعد قهر و آشتی هامون خنده هامون یادته
یادته به من می گفتی نمیشه بی تو سر کنم
خودم و آتیش می زنم یک روز ازت گذر کنم
خیلی سخته فراموشت کنم
 این دل و بی سر و سامونش کنم
نمی تونم از تو ساده بگذرم
این دل و پیر و زمین گیرش کنم


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 12 اسفند 1393

و ساعت 21:8


اولین روز بارانی

 

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم


و


به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم

سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 11 اسفند 1393

و ساعت 21:7


بیاموزیم

 
حتی در آسمان تیره و ابری هم
می توان ستاره پیدا کرد .
حتی از دریای خروشان وطوفانی هم
می شود ماهی گرفت.
اگر آب نیست وآفتاب بی رمق است ،
...می توان حتی گل ودرخت را در حافظه کاشت
و برگ و بارشان را به تماشا گذاشت .
تنها باید به چشم هایمان بیاموزیم
که زیبایی ها را جستجو کنند،
به گوش هایمان یاد بدهیم
که زمزمه های مهربانی را بشنوند،
به قلب هایمان هشدار دهیم

که جز برای محبت وعشق نتپند

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 9 اسفند 1393

و ساعت 21:6


تا آخرین نفس با تو ، ای تنها بهانه نفس

روز و شبم شدی تو ،از آن لحظه که آمدی…
قانون زندگی ام بهم خورد، از لحظه ای که به قلبم آمدی…
نمیدانم چرا میگیرد نفسهایم
نمیدانم چرا اینگونه میریزد اشکهایم
میگویند اینها  همه درد های عاشقیست ،
نمیدانم حرف دلم را باور کنم یا حرف آنها را ،
شاید این هم یکی از درد های همیشگیست
میترسم از آن روزی که رهایم کنی ،
شاید فکر کنی که محال است قلبت را از قلبم جدا کنی
این روزها کار همه بی وفاییست
تا این حد هم نباید مرا به یک عشق ماندگار مطمئن کنی
تو خواستی مرا به خودت وابسته کنی
تو خواستی قلبم را اسیر قلب پاکت کنی
دیگر محال است بتوانی مرا از خودت سیر کنی!
این قلبی که در سینه دارم آن قلب تنها نیست
حال و هوای من مثل گذشته ها نیست
حالا دیگر وجودم نیز مال خودم نیست ،
این اشکهایی که میریزد از چشمانم، دست خودم نیست
این دلتنگی ها و بی قراری هایم حس و حال همیشگیست
قانون زندگی ام بهم خورد ، از لحظه ای که تو آمدی
آمدی و شدی همه زندگی ام ،
هستم تا آخرین نفس با تو، ای تنها بهانه نفس کشیدنم!


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 6 اسفند 1393

و ساعت 21:4


عشق واقعی

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

دلیلشو نمیدونم …اما واقعا”‌دوست دارم
تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی… پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟

من جدا”دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه.. باشه!!! میگم… چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون:

عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟
نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی،
پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟
نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
“عشق خام و ناقص میگه:”من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
“ولی عشق کامل و پخته میگه:”بهت نیاز دارم چون دوست دارم
“سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب
حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه.


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 5 اسفند 1393

و ساعت 21:4


از همه دنیا بریدم دیـــــــــــــــــــــگـــــه میـــــــــرم برنگردم

 از همه دنیا بریدم دیـــــــــــــــــــــگـــــه میـــــــــرم برنگردم 

از کس و ناکس کشـــــــیــــــدم باز به هیشکی بد نـکردم 

شب به شب یادت میفتم پس همین شب ها رو عشقه 
خـــــــــــــــــداهم مثل دل من این دل تنها رو عشـــــــقه 

ای خدا تنها تو از دردم خبر داری 
من که میدونم منو تنها نمیذاری 

ای خــــــدا درد منو تنها تو میفهمی 
تو خودت تنهایی و تنها رو میفهمی 

عاشقی کردم و موندم کسی بامن راه نیومد 
به شبای بی ستارم لحظه ای هم ماه نیومد 

هرکی یک روزی جداشد با رقیبام هـــمصدا شد 
هرکی یک روزی جداشد دل من باز بی نوا شد 

دیگه هیچکس رو ندارم خداجون تنها تو موندی 
ولی ایکاش دستمو به اونکه رفتـه میرسوندی 

اما من حرفی ندارم هرچی قسمت باشه عشقه 
اگه خـــــونت دل خونه . تو دلم غـم باشه عشقه 

دردمو کاش جز تو به هیشکی نمیگفتم 
دستمو میــــگیری صدبارم که می افتم 

حالا افتـــــتادم من و دنیـــا ولم کرده 
اونکه رفته کاری کن تا زودی برگرده 

ای خدا تنها تو از دردم خبر داری 
من که میدونم منو تنها نمیذاری 

ای خــــــدا درد منو تنها تو میفهمی 
تو خودت تنهایی و تنها رو میفهمی
گالری عکس رویای خیس

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 3 اسفند 1393

و ساعت 18:44


يکي هست، تو قلبم، که هر شب واسه اون مي نويسمو اون خوابه

 يکي هست، تو قلبم، که هر شب واسه اون مي نويسمو اون خوابه

نمي خوام بدونه واسه اونه که قلب من اينهمه بي تابه

يه کاغذ، يه خودکار، دوباره شده همدم اين دل ديوونه
يه نامه، که خيسه پر از اشکه و کسي بازم اونو نمي خونه

يه روز همين جا توي اتاقم يکدفعه گفت، داره ميره
چيزي نگفتم آخه نخواستم دلشو غصه بگيره

گريه مي کردم درو که مي بست، مي دونستم که مي ميمرم
اون عزيزم بود، نمي تونستم جلوي راهشو بگيرم

مي ترسم يه روزي برسه که اونو نبينم، بميرم تنها
خدايا کمک کن نمي خوام بدونه دارم جون مي کنم اينجا

سکوته اتاقو داره ميشکنه تيک تاک ساعته رو ديوار
دوباره نمي خواد بشه باور من که ديگه نمي ياد انگار
عکس های عاشقانه بسیار زیبا با کیفیت بالا سایز بزرگ (4)

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 3 اسفند 1393

و ساعت 18:43


کی تو دلت به جای منه

 کی تو دلت به جای منه

اسم تو رو صدا میزنه
کی مثه من برات می میره
کی با نگات جون میگیره
دست کیو میگیری حالا
کی اومده تو دنیای ما
عشق منو فروختی به کی
باز دلمو شکسته یکی
هیشکی تو دنیا نمیدونه شاید حال منو من غمگینم
پنجره شاهد بوده که یه عمره تنها کنارش میشینم
هیشکی مثه من نکشیده دردو کی مثه من تنها مونده
خاطره ی تو کنارمه دائم قلب منو می سوزونده
عاشقتم نخند و نرو
کم میارم دوباره تورو
کنج اتاق گرفته دلم
دنبال عشق تو رفته دلم
خواب شبم صدای توئه
عکس تو باز بجای توئه
طاقت من تمومه خدا
چی اومده سر رویای ما
هیشکی تو دنیا نمیدونه شاید حال منو من غمگینم
پنجره شاهد بوده که یه عمره تنها کنارش میشینم
هیشکی مثه من نکشیده دردو کی مثه من تنها مونده
خاطره ی تو کنارمه دائم قلب منو می سوزونده
گالری عکس رویای خیس

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 3 اسفند 1393

و ساعت 18:43


کل دنیا هم بگویند دوستم دارند فایده ندارد

کل دنیا هم بگویند دوستم دارند
فایده ندارد
اما
دوستت دارم های " تو "چه غوغایی می کند
روحم را تازه می کند
پس بدان محـــــــکم ترین برهـــــان عــــــشق
اعتـــــــــماد است
گالری عکس رویای خیس

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 2 اسفند 1393

و ساعت 18:42


درد تنهایی کشیدن

درد تنهایی کشیدن
مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفید
شاهکاری میسازد به نامِ دیوانگی...!
و من این شاهکارِ را به قیمتِ همهٔ فصلهایِ قشنگِ زندگیم خریده ام...
تو هر چه میخواهی‌ مرا بخوان
دیوانه
خود خواه
بی‌ احساس
نمیــــــــفروشــــــــــ م
گالری عکس رویای خیس

نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 1 اسفند 1393

و ساعت 18:42


وقتي کسي را دوست داري،از همه دنيا ميگذري

وقتي کسي را دوست داري،از همه دنيا ميگذري
تولد دوبارته اسم اونو که ميبري
وقتي کسي را دوست داري ميخواي بهش تکيه کني
بگي که محتاجشي و بخاطرش گريه کني
وقتي کسي را دوست داري حاضري دنيا بد باشه
فقط اوني که دوست داري عاشقي را بلد باشه
حاضري که بگذري ازمقررات و دين ودرس
وقتي کسي را دوست داري معني نداره ديگه ترس
وقتي کسي را دوست داري بخاطرش ميري به جنگ
بخاطرش دروغ ميگي ،قلبت ميشه يه تيکه سنگ
وقتي کسي را دوست داري دنيا را از ياد ميبري
دارو ندارت را ميدي تا اون را بدست بياري
حاضري هر چي دوست نداشت بخاطرش رها کني
حسابتو حسابي از مردم شهرجدا کني
حاضري هر روز سر اون با آدمها دعوا کني
غرورت را بشکني وباز خودت را رسوا کني

artpic-ir-0850.jpg


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 30 بهمن 1393

و ساعت 18:40


جدایی

                                          کاش میدانستی

                                                               برای داشتن تو

                                                           دلی را به دریا زده ام 

                                                                       که

                                                             از اب واهمه داشت

 

                                      دلم می خواهد ترانه ی خداحافظی را بنویسم,

                                                       واژه ها فرار می کنند.

                                                       دلم طاقت نمی آورد.

                                                     اشک ها امان نمی دهند ...

                                    نمی دانم, شاید من هم روزی بی خداحافظی بروم!

 

                                                            فقط تنهایی....

                                                         تنها نشسته ام.....

                                                 چای مینوشم,وبغض می کنم!

                                                 هیچکس مرا به یاد نمی آورد!

                                         این همه آدم,روی کهکشان به این بزرگی!

                                                              ومن....

                                                 حتی آرزوی یکی نبودم...

 

                                         *این روز ها جای خالی*تو*را با عروسکی پر می کنم...!

                                                          همانند توست,مرا دوست ندارد...

                                                                    احساس ندارد!

                                                                  اما هرچه هست...

                                                          *دل شکستن*بلد نیست...

 

               چقدر باید بگذرد؟؟

                     تا من

              در مرور خاطراتم

      وقتی از کنار تو رد می شوم.

                   تنم نلرزد

                 بغضم نگیرد.

 

                             درد دارد*امروز*حرفی

                          برای گفتن نداشته باشی

                             با کسی که تا*دیروز*

                           تمام حرفت هایت را فقط

                                  به او میگفتی

 

                                                     تو را مرور می کنم به تکرار,

                                         تا خاموشی ام,نشان از فراموشی ام نباشد...

 

یادت باشد دلت که شکست,سرت را بگیر بالا

تلافی نکن,فریاد نزن,شرمگین نباش

دل شکسته گوشه هایش تیز است

مبادا دل و دست آدمی که روزی

دلدارت بود زخمی کنی به کینه

مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود

صبور باش وساکت...

 

                                                                    یه وقتایی هست...

                                                             نه *گریه کردن*آرومت میکنه ..

                                                                    نه*نفس عمیق* ...

                                                                 نه*یه لیوان آب سرد* ...

                                                                      نه *داد زدن* ...

                                                                  یه وقتایی هست که

                                                                             فقط

                                                                          نیاز داری,

                                                                           بمیری ...

                                                                           همین ...!

 

کاش نجابتم را بهانه رفتنت نمیکردی!

تا با دیدن هر هرزه ای بخود نگویم ...

     اگر مثل این بودم او نمیرفت


نوشته شده توسط عاشق تنها در یک شنبه 25 بهمن 1393

و ساعت 18:20


*دوستت دارم*

دوستت دارم هایت را به کسی نگو

                          نگه دار برای خودم 

من جانم را برای شنیدنش..

                                           کنار گذاشته ام

 

می ترسم

                      کسی نه خودت را که دوست داشتنت را از من بگیرد

 

 

خیلی دوستت دارم ده تا!

مثل روز های کودکی مان .

                                          عمیق,پاک وبسیار

 

 

انگار در دلم حرفی دیگر باقی نمانده تا برایت بگویم.....

                                    تنها یک جمله!

                                                        هنوزم دوستت دارم.

 

 

 

 

توتنها دعای قشنگ منی ....

                                        مبادا کسی از خدابی خبر برای خودش دعایت کند...

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 20 بهمن 1393

و ساعت 16:54


ببخش

ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم

ببخش منو که بچگی کردم,خواهانت شدم

                            ببخش که التماس من لرزوند دل تورو

                            ببخش که می خوام بدونم هر لحظه ای حال تورو

تورو خدا ببخش اگه غرورم رو جا می زارم

وقتی اسم تو میاد رو همه چی پا میزارم

                            عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم

                           ببخش که تو خیالم حتی بوست نمی کنم

ببخش که تو نیمه شب ها فاصله رو داد می زنم

ببخش که تو خوابم اسمتو فریاد می زنم

                            ببخش که هنوز دست من لایق دستات نشده

                            راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 17 بهمن 1393

و ساعت 16:53


بیاد عشقم

بیا قسمت کنیم بوسه را

تو لبهایت را بیاور من جانم را

قول می دهم کسی مدیون نشود...!

 

 

خیلی دلتنگت شده ام 

اما نمی دانم خیلی را چگونه

بنویسم که*خیلی*خوانده شود.....!

 

 

 

همه اخطار ها*زنگ*ندارند

گاهی*سکوت*

اخرین*اخطار*است. . .!!!

 

 

 

 

تو که باشی معجزه ای در من رخ می دهد به نام:

                            *ارامش*

                                باش!

                  حتی همین قدر دور....!!!

 

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 9 بهمن 1393

و ساعت 16:52


بوی هوس

بوی یک حادثه از جنس هوس می آید

مردی از آن طرف فاجعه پس می آید

 

مردی از آن طرف سادگی ام با یک زن

زنی از شکل ریا!تازه نفس می آید

 

به چه دل خوش شده ای؟باز به بازیچه شدن؟

بو کش!از همه جا بوی هوس می آید

 

جز من ساده ی از هر دو جهان جا مانده

مانده ام درد وخیانت به چه کس می آید؟

 

باز تنها شده ام- باز چه سر گردانم

تو که با او بروی- باز قفس می آید

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 31 دی 1393

و ساعت 16:50


نمی خواهم

نمی خواهم علاقه ام به تو عادت شود .....

                                                             عادتی که باورم شود...

                                                                                             باوری که کارم شود...

می خواهم عشقت را همیشه جاودانه در قلبم بماند....عشقی که

               افتخار من است

                                           می خواهم

                                                             آن عشق پاکت را

این را که تا چه هنگام در کنارم می مانی را نمی دانم!

                                                                          ولی این که تا ابد دوسنم داری را خوب می دانم.

دوستت دارم ای عشق همیشه ماندگار من

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 19 دی 1393

و ساعت 16:48


*دوست داشته باشیم*

عشق اگر نبود تو دنیا

                                  اینهمه شاعر دلتنگ نبود !!

اینهمه نغمه وشعر آهنگ نبود!!

                                  

 

 

همه را

همه را دوست می دارم

هم او را که ما می بیند وانگار که نمی بیند

هم او را که تنها به نامی از او دل خوشیم 

هم اورا که خداحافظ ما را می شنود و نمی شنود وبالا می رورد

هم او را که سلام مارا شانه می اندازد بالا!

هم او را که می گفت با هم باشیم 

که گفت: با تو, باهم وبا اوییم

حتی هم او!

گرچه می دانستیم که او حتی باخود خود هم نیست چه رسد با من من!

او را هم از تصمیم دل دوست دارم

چرا که خاطراه های قشنگ و زخمی این دل نامردا,

با او همه بسر شد

همه را دوست می دارم

حتی  پاره های تنم را که خطاها وپریشانی های مرا در می گذرند ومی بخشند...

محض رضای گلی که بو وعطر ولحن قشنگ مریم دارد

همه را دوست داشته باشیم.

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 10 دی 1393

و ساعت 16:46


بخاطر من

آخر یه روز دق می کنم فقط بخاطر تو

     دنیارو عاشق می کنم فقط بخاطر تو

شب به بیابون می زنم فقط به خاطرتو

     رو دست مجنون می زنم فقط به خاطر تو

تو نمی خوای بیایی پیشم فقط به خاطر من

     من ولی سرزنش می شم فقط به خاطر تو

عشق تو پنهون می کنی فقط به خاطر من

     من دلم و خون می کنم فقط بخاطر تو

از دور تماشا می کنی فقط به خاطر من

     من دل رو رسووا می کنم فقط به خاطر تو

از خوبیات کم می کنی فقط بخاطر من

      رشته رو محکم می کنم فقط به خاطر تو

تو خودت و گم می کنی فقط به خاطر من

       من خودم وگم می کنم فقط بخاطر تو

شعله رو خاموش می کنی فقط به خاطر من

       شب و فراموش می کنم فقط بخاطر تو

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 1 دی 1393

و ساعت 16:45


روزشمار روز مرد

عاشق آن لحظه ام اي خوب من

با نگاه عشق بي تابم کني

در ميان بازوان عاشقت

با نوازشهاي خود خوابم کني

باز هم در خلوت آغوش خود

لحظه اي لب بر لب سردم نهي

جان دهي اين خاک خشک و تشنه را

از همان يک لحظه سيرابم کني

با نگاه مست خود مستم کني

خرمن جان مرا آتش کني

ناگهان جان مرا در بر کشي

تا به هُرمِ جان خود آبم کني

ديگر از رفتن نمي گويم سخن

تا که با عشق و جنون يارم کني

باز هم مست از شراب عاشقي

در برم گيري و بي تابم کني

دوســـــــــــــــــــــــــــت دارم


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 7 آذر 1393

و ساعت 20:40


هرگز دلی نشکون


 

هروقت دل کسی رو شکستی

روی دیوار میخی بکوب

تا ببینی چقدر دل شکستی

هروقت دلشان را به دست اوردی

میخی را از روی دیوار بکن

تا ببینی چقدر دل به دست اوردی

اما چه فایده ...؟؟ که جای میخ ها بر روی دیوار می ماند

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در جمعه 7 آذر 1393

و ساعت 20:38


آرام باش ، ما تا همیشه مال هم هستیم


آرام باش ، ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی

بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لب هایت


بگذار لب هایت را بر روی لبانم ، حرفی نمی زنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو

محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همین جا باشد ، همین آغوش مهربانت

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من

قلب تو میتپد و قلب من با تپش های قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است

آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم

همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود

در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت

عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده

عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه

خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم

دوســــــــــــــــــــتدارم بــــــــــــا تـــــــــــــــــــمام وجــــــــــــــــــــــــــودم


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 6 آذر 1393

و ساعت 20:10


آمدی


از آغاز مي گويم برايت

از آن زمان که به تو رسيدم

از عشق تا عقل از عقل تا شعر


من تو را در لحظه هاي تنهايي

از ميان نوشته هايم جستم

آن زمان که نگاه ها برايم معنا نداشت

آمدي

و معناي دوباره به تصورم دادي

معناي عشق دوباره معناي نفس کشيدن در هواي عشق

معناي زندگی

 

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در پنج شنبه 6 آذر 1393

و ساعت 20:9


راز دلهایمان


گفتی دوستت دارم و دلم لرزید

گفتم به عشق تو زنده هستم و دلت راز دلم را فهمید

گفتی مال توام ، گفتم بدجور گرفتار توام

بگو از احساست تا بگویم از لحظه های عاشقی مان

بگو از حال و هوای قلبت تا بگویم از خاطره های شیرینمان

گفتی همیشه به یاد توام ، گفتم هنوز هم خیره به عکسهای توام

گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم

گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم

بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم

تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم

گفتی نفسهایم عطر حضور تو را میدهد

گفتم که قلبم به عشق در کنار تو بودن همچنان میتپد

گفتم یار توام ، همیشه و همه جا در کنار توام

گفتی یاد توام ، اگر هم نباشی باز هم درگیر انتظار به تو رسیدنم

گفتی می آیم فردا ، گفتم میمیرم تا فردا

طاقت ندارم حالا بیا در کنارم ، من آن آغوش گرمت را میخواهم

تو را تا ابد اینجا میخواهم ، که همیشه بمانی

همیشه همین جا دستان مرا بخواهی

که بگیری دستانم را ، بفشاری هر دوی آن را

بگویی همیشه میمانی ، هیچگاه غزل رفتن را نمیخوانی

گفتی دوستت دارم و دلم لرزید

چشمانم جز قطره های اشک در چشمانت چیزی را ندید

هیچکس جز من و تو این راز عاشقانه را نفهمید

چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو ، چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو

چه خوشبختم از اینکه تو را دارم

اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو

دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 5 آذر 1393

و ساعت 18:20


اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم


اي هـــمـــه آرامـــــشـــــم از تـــــو پـــريشـــــانـت نــــبـيــنم

چون شب خاكستري سر در گريبانت نبينم

اي تو در چشمان من يك پنجره لبخند شادي

همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم

اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره

در ميان كوچه ها افتان و خيزانت نبينم

مرغك عاشق كجا شد شور آواز قشنگت

در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم

تكيه كن بر شانه ام اي شاخه نيلوفرينم

تا غم بي تكيه گاهي را به چشمانت نبينم

قصه دلتنگيت را خوب من بگزار و بگذر

گريه ي درياچه ها را تا به دامانت نبينم

كاشكي قسمت كني غم هاي خود را با دل من

تا كه سيل اشك را زين بيش مهمانت نبينم


نوشته شده توسط عاشق تنها در چهار شنبه 5 آذر 1393

و ساعت 18:19


عشقم دوست دارم


 نا ممکن است که احساس خود را نسبت به توبا واژه ها بيان کنم.

اينها سرشارترين احساساتي هستند که تاکنون داشته ام

با اين همه هنگامي که مي خواهم اين ها را به تو بگويم و يا بنويسم

واژه ها حتي نمي توانند ذره اي از ژرفاي احساساتم را بيان کنند


گرچه نمي توانم جوهر اين احساسات شگفت انگيز را بيان کنم


مي توانم بگويم آن گاه که با توام چه احساسي دارم

آن گاه که با توام

احساس پرنده اي را دارم که آزاد و رها در آسمان آبي پرواز مي کند

آن گاه که با تو ام


چو گلي هستم که گلبرگ هاي زندگي را شکوفا مي کند

آن گاه که با تو ام

چون امواج دريا هستم

که توفنده و سرکش بر ساحل مي کوبند

آن گاه که با تو ام

رنگين کماني پس از توفانم

که پر غرور رنگ هايش را نشان مي دهد

آن گاه که با تو ام


گويي هر آنچه که زيباست ما را در بر گرفته است

اين ها تنها ذره اي ناچيز از احساس والاي با تو بودن است


شايد واژه ي "عشق" را ساخته اند


تا احساسي چنين عميق و هزار سو را بيان کند

اما باز هم اين واژه کافي نيست

با اين همه چون هنوز بهترين است

بگذار بگويم و باز بگويم که

بيش از عشق بر تو عاشقم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 4 آذر 1393

و ساعت 21:0


داستان کوتاه قدرت مهر پدر


پدری دست بر شانه پسر گذاشت و از او پرسید: تو می توانی مرا بزنی یا من تو را ؟

پسر جواب داد: من میزنم

پدر ناباورانه دوباره سوال را تکرار کرد ولی باز همان جواب را شنید

با ناراحتی از کنار پسر رد شد

بعد از چند قدم دوباره سوال را تکرار کرد شاید جوابی بهتر بشنود

پسرم من میزنم یا تو ؟

این بار پسر جواب داد شما میزنی

پدر گفت چرا دوبار اول این را نگفتی ؟

پسر جواب داد تا وقتی دست شما روی شانه من بود عالم را حریف بودم ولی وقتی دست از شانه ام کشیدی قوتم

را با خود بردی

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در سه شنبه 4 آذر 1393

و ساعت 20:59


لیلی و مجنون

 

بگذار تــــــــمام شعرهایم را


بر دروازه های شهرتان بیــــاویزم


تا همگان بـــــدانند


منِ لــــیلا


مــــجنون توام !


با تمام وجودم دوست دارم

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 3 آذر 1393

و ساعت 14:43


ماه و سنگ


اگر ماه بودم به هرجا که بودم

سراغ تو را از خدا می گرفتم

و گر سنگ بودم به هر جا که بودی

سر رهگذار تو جا می گرفتم

اگر ماه بودی به صد ناز شاید

شبی بر لب بام من می نشستی

و گر سنگ بودی به هرجا که بودم

مرا می شکستی ، مرا می شکستی

 


نوشته شده توسط عاشق تنها در دو شنبه 3 آذر 1393

و ساعت 14:43



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hasratdore ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید از اینکه وبلاگه من را انتخاب کرده اید بی نهایت سپاسگزارم و ما رو در پر بیننده کردن وبلاگ راهنمایی کنی و اگر از مطالب من خوشتان نیومد بهم بگی تا عوضش کنم این وبلاگ حرف های دلمه خواستم یه جورای بهش بفهمونم که دوستش دارم اما منو باور نکرد و منو تنها گذاشت از خداوند متعال خواستارم هر جای دنیا باشه خوشبخت و در تمامی کاراش موفق باشه من هیچ وقت ناراحت نیستم شاید قسمت اینجوری بود من اینجا باشم اون اونجا




دلتنگی




عاشق تنها
کوه بی غم
كوه درد




تقدیم به تنها عشقم
گیربکس اتوماتیک
ابزار وبلاگ
غرب تهران
خرید لایسنس نود32
فروش
آیسان
ماشالله باختر
درمورد اقساط بندی مهریه
بزرگترین سایت عاشقانه|جوجو
تنهایی
شار رایگان
زینب
سمانه صمدی
بهار
همراهاول
آهنگ
عشق3
دل نوشته های پسرک تنها...
جمله های زیبا
ویکی ناز
دانلود فیلم
وبلاگ جدیدم
عشقولانه
آموزش زبان دات كام
سلنا گومز(selena gomez)
bekhatereshgam2
alone
قاطي پاتي
آتار من
http://1patog.ir/
زندگي بي تو معنا ندارد
ملودي ها
فزايش ترافيك و بازديد تاپ رنك
عشق ابدي ما
طلوع عشق
غريبه
شيدايي
پایگاه فرهنگی مذهبی علویون
سالي
عینک ریبن اصل
ترک سیگار
خرید شارژ ایرانسل
چت روم
عشق پاك يعني عشق من و تو
k-pop عشق من
ويلا
مشهد 2 رپ
باران
شرح من زندگي
ساکس و وی پی ان
عشقی
عشق یعنی سوختن شمع با پروانه
اس ام اس روز
كلوب مجازي فيستك
دختران دریا
آجی الناز
کلبه عشق
گل یاس
تکنوازنده عشق
انرژی درمانی
همه چیز در جوجیکا
عشق مرده
من آغوش تو را تمنا می کنم
عاشقانه هایتان شیرین
XoXo
dokhtaranedarya
سرزمین عشق
رویای خیس
خاطرات ما سه نفر
طلوع یک عشق
سایبرلند
عرضه محصولات طبیعی آرایشی و بهداشتی
خلوتگاه من
مر جعی برای سرگرمی شما
رویای خیس
امیر شیما
ss501story
عـــشق من چرا تنهایی
دلنوشته های تنهایی من
BEST MUSICS
دوباره زندگی
بلکــــــــــ� �ـــــلاو
بهانه های من
تنهام خیالت پیشمه
عاشقانه
الناز جیگری
وبلاگ عاشقانه
فرزانگان
زندگی عاشقانه
مترسکی تنها و غمگین
عشق غوغای عشق در دفتر عشق
تنهاترین
به روز باش
خودم
عنوانی ندارم چون اینجا همه چی درهمه
دختران آفتاب
گرافیک
کاسکو
به وبلاگ من خوش آمدید
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه
همسریابی
درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان حسرت دوری و آدرس hasratdore.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 314
بازدید کل : 366649
تعداد مطالب : 1008
تعداد نظرات : 361
تعداد آنلاین : 1



Alternative content